خلاصه ماشینی:
"3)داستانهای قهرمانی که احیانا جزئی از حقیقت را دربرداشت(یعنی فقط تا آنجا که (*)این گفتار در سیر اندیشهء تاریخی است،در محدودهء مشخص تاریخی؛فصلی از کتاب تاریخ فکر کلاسیک.
تا آنجا که فلینت1در کتاب مفصل«تاریخ فلسفهء تاریخ»و کالینگوود2استاد فلسفه و نویسندهء«اندیشهء تاریخ»(که هرکدام بخشی از اثر خود را به تاریخنگاری باستان اختصاص دادهاند)نه تنها برداشت صحیحی دربارهء فکر تاریخی در فرهنگهای کهن مشرقی ندارند،آرای ایشان دربارهء ایونی و یونان هم دقیق نیست.
اگر این نتیجهگیری درست باشد،چنانکه تحقیقات جدید چنین حکم میکند،عقیدهء رایج دایر بر اینکه نخستین تاریخ مدون را فرهنگ ایونی یا یونانی پدید آورد،کهنه و باطل است.
اسوین موری به این حقیقت تاریخی توجه ندارد که اعتقاد به صحت اساطیر همری که به ایقان جزمی در مصون بودن آن شاعر از خطا رسید-از عمده موانع و عوامل در سد کردن راه تجسس عقلی و تفکر طبیعی بود- تا اینکه فیلسوفان و روشناندیشان ایونی مرجعیت همر و بساط اساطیرش را درهمشکستند.
این بدان معنی است که تاریخ تنها بدین سبب نوشت میشود که حوادثی وقوع یافتهاند که باید به خاطر سپرده شوند؛و ایجاب نموده که یکی از معاصران به عنوان وقایعنگار آنها را به ثبت برساند».
حقیقت اینکه در آن زمان که منابع دانش تاریخی سخت محدود بود،و هر تاریخنویسی الزاما با سلسلهء روایت و حکایت سروکار داشت(خاصه در مورد گذشتهء تاریخی)او میتوانست یکی از این سه روش را پیش نهاد خویش سازد:همهء آنها را بیچون و چند کنار بگذارد؛یا بر صحت مجموع اخبار صحه نهد؛و یا آنها را مورد سنجش عقلانی قرار بدهد-و اگر نشانهء تاریخی در دست بود،با ذکر دلیل ولی با احتیاط و تأمل بپذیرد."