خلاصه ماشینی:
"اما خودم عزم ملیام را جزم کردهام که هرچی کار عقب افتاده دارم امسال انجام بدهم و انشاء الله تا نیمه اول سال تمامنشده پروندهها کارهای معوقه و معلقه و مطلقه و بیدغدغه و پر دغدغه را ببندم و نیمه دوم سال را با خیال راحت بنشینم توی کافه و ضمن خستگی در کردن سرک بکشم ببینم بقیه چهکار میکنند.
اما حالا،زمانه عوض شده، مردم حوصله ندارند و خیلی که همت کنند هفتسین حاضری میخزند،هفتسینهای پلاستیکی به قاعده یک کف دست با دوتا پر سبزی خشک،یک سکه حلبی،یک نوک انگشت سریش که بهجای سمنو چسباندهاند توی یکی از هفت سوراخ بسته هفتسین،با یک دانه سنجد و...
گفتم:این قسمتاش را امیدوار نباش چون رسم عیدی دادن دارد ور میافتد و گویا قرار است دولت در این زمینه پیشقدم بشود تا بقیه یاد بگیرند چون این چیزها مال قدیم بود و باید برود لای کتابها کتابها هم که توی کتابخانه است و مردم حوصله کتابخوانی ندارند."