خلاصه ماشینی:
"@یک شب در مسجد آن شب به مسجدی در زاگرب راهنماییمان (به تصویر صفحه مراجعه شود) آوارگان از«سربرنیکای»ویران شده به یکی از اردوگاهها وارد میشوند کردند که محل تجمع مسلمانان آواره بود، آوارگانی که خانه و کاشانه و افراد خانوادهشان را از دست دادهاند و خود را از چنگ صربها به کرواسی گریختهاند.
برگشتم به سوی نظامی برزیلی و پرسیدم:آیا برای رفتن از فرودگاه تا سارایوو اطمینان خاطری هست؟ گفت:نه،هرگز،برای همین گفتم که باید یک سرباز سوئدی به ما هشدار داد که اگر با هواپیمای سازمان ملل پرواز کنیم،وسط راه ما را مانند محمولهها بر زمین خواهند ریخت تا به دست صربها اسیر شویم!
تشکیلات سری با تلاش جوانان مبارزی که از کشورهای عربی و حتی اروپا به کرواسی آمده بودند،سرگرم تهیه آذوقه و سلاح برای ارسال به مبارزات بوسنی و هرزگوین بود.
جمعی از کرواتها طرفدار مردم مظلوم بوسنی هستند و @چتنیکها که به قصابهای جنگ معروفند،به هر شهر و روستایی که میرسند به قتلعام کوچک و بزرگ و زن و مرد میپردازند و دختران و زنان را با خود میبرند حتی در حمایت از آنها سلاح به دست گرفتهاند و در کنار آنها با چند دشمن میجنگند،اما بسیاری از کرواتهای ساکن بوسنی هرزگوین به جنگ با مسلمانان پرداختهاند و مستقیما از زاگرب مرکز جمهوری کرواسی دستور میگیرند.
پرسیدم:تو چطور متوجه شدی که او یک مسلمان است؟ گفت:یک کلمه خاص به رمز در گوشش گفتم و دیدم که او عکسالعمل مناسبی نشان داد و وقتی به او توضیح دادم که شما ایرانی هستید و به کمک مردم مسلمان بوسنی میروید،ترتیب نجاتمان را داد."