خلاصه ماشینی:
"«همه جا حاضر»که در کنار زن و فرزند و افراد خانه داشت به رادیو گوش میداد،با شرمندگی سر خود را پایین گرفت و این غصه به دلش چنگ انداخت که:چرا تاکنون نتوانسته جزو شریفترین و مؤمنترین انسانها قرار گیرد و احتمالا از این پس نیز چنین امکانی را به دست نخواهد آورد؟ تاکنون هزارها بار اینجا و آنجا گفته و در مطبوعات نوشتهاند که:شما را به خدا،به نویسندگان و برنامهسازان و بخصوص گزارشگران رادیو و تلویزیون که مستقیم و بیواسطه به میان مردم میروند و با آنها حرف میزنند و گفتههایشان برای میلیونها نفر پخش میشود،اصول و قواعد درست نوشتن و درست گفتن را یاد بدهید.
و این در حالی است که بعضی از روزنامههای بزرگ با همه امکانات و تجهیزاتی که دارند و خود را مسؤول و مدعی مقابله با تهاجم فرهنگی میدانند،در برخی از روزنامهها و هفتهنامههای جنبی خود،از الفاظ و کلماتی استفاده میکنند که روزنامههای زمان طاغوت هم جرأت نوشتن آنها را نداشتند!ذکر کلمهء قر...
هم امر و نهی کنند که چنان بنویس و چنان بنویس: گرچه سردبیر محترم بارها مخلص را به تهیه گزارشی درباره روابط عمومیها تشویق کرده(!) تا مسائل و مشکلات ناشی از ایرادهای کار روابط عمومیها را ذکر کنیم اما نمیدانم چرا از روابط عمومیها-نه فقط روابط عمومی یادشده در بالا، بلکه بسیاری از آنها-چنان دلخورم که هنوز حتی برای نوشتن عیب و ایراد آنها هم آمادگی پیدا نکردهام و هر بار سفارش و دستور سردبیر را به بهانهیی به عهدهء تعویق انداختهام تا شاید،یا خدا به من چنین توفیقی بدهد،یا سردبیر سفارش این کار را به یکی دیگر از همکاران بدهد."