خلاصه ماشینی:
"تو ماهی و شده فواره برکهای به هوایت بگو نمیرسد،آیا از اشتیاق میافتد و در اینجا معنی مصراع دوم،برای من چندان مکشوف نشد: اهل زمین شدیم که مثل زمین شویم گم کرده راه،گوشهای از کهکشانمان پنج شاید به همین واسطه،آدم با شعرهای سپید مهدی سیار راحتتر برخورد میکند،به ویژه که این شعرها سخت از لفاظیها و ابهامهای دروغین به دور است.
برای اینکه بحث قدری ملموس و عینی شود،من پارهای از یک شعر مهدی سیار را ابتدا به شکل موجود نقل میکنم: موهایش را در آینه مثل من شانه میزند و سعی میکند ادای مرا در بیاورد جلو دوستانم -بیآنکه بتواند- دوستانم کاش قانع نمیشدند با جوابهای سربالایش وقتی از او سراغ میگیرند لحن سابق اشعارم را برق چشمانم زنگ خندههایم را من به سلیقهء خویش،این مصراعها را چنین مینویسم: موهایش را در آینه مثل من شانه میزند و سعی میکند ادای مرا دربیاورد جلو دوستانم بیآنکه بتواند."