خلاصه ماشینی:
"9-گفت میشاید که من در اشتیاق جان دهم اینجا،بمیرم در فراق؟ آیا شایسته است و سزاوار که من در اشتیاق دیدار دوستان و از فراق یاران اینجا جان سپارم؟ 10-این روا باشد که من در بند سخت گه شما بر سبزه،گاهی بر درخت؟ 11-اینچنین باشد وفای دوستان من درین حبس و شما در گلستان؟ آیا رسم و عهد وفاداری چنین است که مرا در بند واگذارید و خود در گلستان سبز و خرم آزاد بسر برید و از نعمت آزادی کام برگیرید؟ 12-یاد آرید ای مهان زین مرغ زار یک صبوحی در میان مرغزار صبوح در عربی یعنی شیر تازه یا شرابی که شب بر آن گذشته باشد و سحرگاهان خورند که در فارسی صبوحی گویند.
بدرستی معلوم نیست که این رسم از یونان به مشرق زمین و من جمله عربستان آمده یا بالعکس از شرق به یونان وارد شده است ولی چنین پیداست که این رسم در ایران هم متداول بوده است،چنانکه شعرای ما نیز بدان اشارت کردهاند: جرعه بر خاک همی ریزیم از جام شراب جرعه بر خاک همی ریزند مردان ادیب منوچری گوید:1 ناجوانمردی بسیار بود چون نبود خاک را از قدح مرد جوانمرد نصیب خاقانی گوید: و گر جرعهای بر زمین ریزی از می زمین چون فلک مست دوران نماید تا چند در این حیله و زراقی عمر تا چند مرا درد دهد ساقی عمر خیام گوید:2 خواهم که ز دست حیله و خدعهء او چون جرعه بخاک ریزم این باقی عمر حافظ گوید:3 فرشته عشق نداند که چیست قصه مخوان بخواه جام و شرابی به خاک آدم ریز در بعضی نسخ و منجمله نسخهء محمد قزوینی و دکتر غنی4بجای شراب «گلاب»آمده است و ظاهرا باید تحریف و تصحیح کتاب باشد که آوردن کلمهء شراب را مناسب ندانستهاند."