"امید زادن برابر با زاده شدن«هومن» غمگنانه حدیثیست: بودن و زیستن و نبودن نه آن را توانی که نیاید و درنگذرد.
آفریدن رنج زادن نیست اما میراندن،راستین است: گرفتن و جدا کردن و از هم گسستن و بریدن پیوندها در آستانهی اشتیاق کدامین جانب است که بسوی آن توان رفت؟ شرق و غرب کور است با همهی زادن و شمال و جنوب ناز است و از بلندی و پستی نشانهیی نیست و چهرهی رنج ما خود نیز سوک ناپایداریست راهی نیست آسمان را اگرچه کوره راهی و زمین را به شایستگی اگرچه گفتنیها و شنیدنیهاییست.
درویش کسی که مثل هیچکسی نیست من خواب دیدهام که کی میآید من خواب یک ستارهی قرمز دیدهام و پلک چشمم هی میپرد و کفشهایم هی جفت میشوند و کور شوم اگر دروغ بگویم من خواب آن ستارهی قرمز را وقتی که خواب نبودم دیدهام"