چکیده:
موضوع این مقاله در حوزه ادبیات تطبیقی و بررسی و تحلیل اثرپذیری ادیبان، متفکران و مترجمان از آثار ادب پارسی به ویژه آثار مهم مولاناست. در این بررسی کوشیده ایم با بزرگان ادب انگلیسی و آمریکایی که آثار مهمی از طریق ترجمه یا اقتباس تدوین کرده اند و در شناسایی و شناساندن ادبیات فارسی به ویژه شعر مولانا در کشورهای انگلیسی زبان همت گمارده اند، آشنا شویم.
از قرن هجدهم توجه به ادبیات فارسی آغاز گردید و به ترجمه و اقتباس از آثار ادب فارسی پرداخته شد. رویکرد به آثار مولانا هم بسیار مهم تلقی شد. تعالی گرایان انگلیسی و آمریکایی مکتب تعالی گرایی را با مطالعه و تحقیق در آثار مولوی، به کمال رسانیدند. در اواخر قرن نوزدهم گزیده متون شرقی با همت مانکار دانیل کانوی انتشار یافت. پاره ای از داستان های مثنوی، آرمان های اخلاقی و رفتاری را در جامعه انگلیسی و آمریکایی مطرح کرده است. ویلیام، آر، آلگر نخستین گلچین آمریکایی ادبیات شرقی را منتشر ساخت. ادوارد. جی. براون مقدمه منثور دفتر اول مثنوی را به انگلیسی ترجمه نمود. رینولد الین نیکلسون هم هشت جلد کتاب در شرح مثنوی تالیف نمود و پانزده سال از عمرش را بدین مهم اختصاص داد. آرتور جی. آربری یکی دیگر از متفکران بزرگ در مطالعات مولوی پژوهی به شمار می آید. جیمز جی. کوان مدرس هنر، پنجاه شعر برگزیده نیکلسون را از دیوان شمس تبریزی، در ساختار شعر نو بازنویسی کرده است. اندرو هاروی آثاری در بزرگداشت مولوی، بازآفرینی اشعار او، از جمله شعله سخنگو، نور در نور و دیگر کتاب هایی که همه درباره مولاناست، منتشر کرده است.
خلاصه ماشینی:
در این بررسی کوشیدهایم با بزرگان ادب انگلیسی و آمریکایی که آثار مهمی از طریق ترجمه یا اقتباس تدوین کردهاند و در شناسایی و شناساندن ادبیات فارسی به ویژه شعر مولانا در کشورهای انگلیسی زبان همت گماردهاند، آشنا شویم.
"/> در سال 1883 مجموعه کامل ترجمههای رابینسون را از ادبیات فارسی منتشر کرد و در آن به این جریان جدید، توجه نمود، او نقد خود بر ترجمههای اخیر ردهاوس<FootNote No="16" Text=" Redhouse.
کاول به هر صورت به وحدت وجود تمثیلی و نظاممند صوفیان تمایلی نداشت، و از سوی دیگر برای رها کردن مسیحیت نیز آماده نبود؛ چرا که همچنان در یافتن مفاهیم مسیحیت در اشعار صوفیانه به توافق با خویشتن نرسیده بود، برای او لذتبخش بود که در آثار جلالالدین رومی، عقیده به آزادی اراده و انعطافی در نوعی از تضادهای اخلاقی را درمییافت، تضادی که تنیسون در اثر خود با عنوان «دو صدا» به تشریح آن پرداخته بود.
"/> (1954-1860) رئیس دانشکده که فرد بدبینی نیز بود، در اواخر قرن نوزدهم، طی یک سخنرانی از بیقاعدگی و مهار نشدن عرفان در تصوف ایرانی انتقاد کرد (که این البته درک شخصی خود او از تصوف ایران بود) او چنین بیان کرد که با در نظر گرفتن خدا به عنوان موجودی همواره حاضر و ناظر و افضل موجودات و انکار وجود شیطان، تصوف به نوعی جاودانگی بیمنطق و بدبینانه میرسد، او نوعی تمایل به خود ـ خداپنداری ـ را به طور مشترک میان شاعران صوفی و رالف والدو امرسون<FootNote No="26" Text=" Ralph Waldo Emerson.