چکیده:
در تجزیه سطوح سبکی هر شاعر، یکی از عناصر مهم مربوط به صور خیال، رنگ است که افکار و عواطف وی را از سویی، و موضوع و درونمایه اثر را از سوی دیگر به هم مربوط می سازد. لذا بررسی نحوه کاربرد رنگ در آثار شاعران صاحب سبک و غیر مقلد دریچه ای به روی شناخت عوالم درونی ایشان است و در عین حال نقدی است بر میزان توانایی هنری و ادبی آنها در بهره گرفتن از عناصر مختلف خیال.
در پی این هدف، مقاله حاضر چگونگی به کارگیری رنگ را در صور خیال فردوسی و توجه شاعر را به تناسب و هماهنگی رنگ ها با هسته روایی داستان های شاهنامه بررسی کرده، نشان می دهد که رنگ در صورخیال فردوسی اصالت ندارد، اما رابطه معناداری میان کاربرد رنگ با مضمون، حوادث و وقایع داستان ها دیده می شود. به همین دلیل، رنگ اسب پهلوانان در موارد متعدد با هسته روایی داستان و اتیمولوژی نام صاحبانشان ارتباط پیدا می کند و نیز درفش هر پهلوان با رنگ و نقش ویژه ای ظاهر می شود. همین طور رنگ خیمه هر یک از نامداران متفاوت با دیگران است. این همه در برخی موارد قابلیت تاویل نمادین پیدا می کند و مهارت فردوسی را در استفاده از تمام گنجایش های ادبی نشان می دهد.
در این مقاله با عرضه بسامد هر یک از رنگ های به کار رفته در شاهنامه، امکان مقایسه دقیق کاربرد رنگ ها در شاهنامه فراهم آمده و نشان می دهد که 53.69% از فضای رنگ های به کار رفته در شاهنامه، به مناسبت فضای حماسه و جنگ و پیکار، به رنگ های سرد و تیره تعلق دارد و گروه رنگ سیاه با %33.29 کاربرد در راس رنگ ها قرار گرفته است.
one of the important elements related to imagery in the close analysis of any poet’s stylistic levels، is color; which associates his thoughts and passions on one hand، and subject and theme of the poetic work on the other hand. Therefore the analysis and survey of the manner in which color is utilized within stylistic poets’ works- who do not copy others’ works- is a path for recognizing their inner world; while it is also a critical approach on their artistic and literary potentialities in using a variety of imagery elements.
For this purpose، the present article surveys the process used for utilizing color in Ferdowsi’s imagery and the poet’s concern about proportion and the consistency of colors along with the narrative core within Shah-Nameh stories. It is revealed that color lacks any originality in Ferdowsi’s imagery; yet there is a meaningful relation between the function of color with the content، events and the incidents taking place through the story. That is why the color of the heroes’ horses coordinates in many instances with the story’s core narrative and the etymology of their owner; while the bradawl of each hero appears with a specific and certain color and role. What is more، the color of the tent of each individual famous figure differs with the other ones. These issues have the potential for a symbolic paraphrase in some cases and show Ferdowsi’s ability in using all and every literary potentiality.
In this essay through showing the used frequency of each color in Shah-Nameh، the accurate comparison of colors has become possible; showing that 53.69% of the atmosphere of the used colors in Shah-Nameh، belongs to cold and dark colors due to war، and epical atmosphere and the black colors، as a group، possesses 33.29% as the most used color.
خلاصه ماشینی:
فردوسی از این تضاد بهره میجوید و شاه را که بر گاه نشسته، با آن توصیف میکند: تو گفتی که جامی ز یاقوت زرد نـهـادنـد بــر چــادر لاژورد (ج8: 164) تضاد رنگ سرخ و کبود هم فوران زدن خون در فضای تیرة میدان پیکار را چنین توصیف میکند: جهان گشت تاری سراسر ز گرد بـبـاریـد شنـگرف بــر لاژورد تو گفـتی هـوا ژاله بـارد هـمی به سنگ اندرون لاله کارد همی (ج 2: 130) و درخشش آلات حرب و تجهیزات جنگ در میان گرد و خاک میدان و نیز فرود آمدن سنان و درفش بر سپرها اینگونه مبنای تصویر میشود: درخشیدن خشت و ژوپین ز گرد چـو آتـش پس پردة لاجورد ز بس گونه گونه سنان و درفـش سپرهای زرین و زریـنه کفش تو گفتی که ابری به رنگ آبنوس بر آمد بـبارید زو سـندروس (ج2: 207) د) تناسب رنگها گاهی به جای رنگهای متضاد با رنگهای همجوار ایجاد میگردد؛ چنانکه ضربههای رستم بر ترگ زرین افراسیاب که موجب شکافتن سر او و شتک زدن خون بر آن شده است، با بهرهگیری از همجواری رنگهای سرخ و زرد، اینگونه تصویر میشود: بر آن ترگ زرین و زرین ســپر غمی شد سر از چاک چاک تبر تو گفتی که ابری بر آمد ز کنج ز شنـگـرف(8) نیرنگ(9) زد بر ترنج (ج2: 65) هـ) رنگها آنجا که نیاز به غلظت و سیری دارند، با اغراق نمایانده میشوند؛ اغراق از عناصر اصلی و ماهوی حماسه است و در صورخیال شاهنامه جایگاه خاصی دارد.