چکیده:
انقلاب اسلامی سال 1357 نه تنها در ساختار سیاسی-اجتماعی کشور تغییر و تحول ایجاد کرد بلکه ساختار فرهنگی را نیز دگرگون ساخت.دیدگاههای مختلف از چپ افراطی تا راست افراطی در سطح جامعه پراکنده شد.به تدریج دستهها وء تشکلهای گوناگون حضور خود را با گردهماییها و بیانیههای مختلف نشان دادند. در این میان چرخش ناگهانی گفتمان نشان از تغییر در ساختار سیاسی،اجتماعی،اقتصادی و فرهنگی داشت که منجر به پدید آمدن جمهوری اسلامی شد.حاکم شدن ایدئولوژی اسلام بر تمام سطوح جامعه و نشان دادن راه رستگاری به انسان در قالب آموزههای دینی.
چرخش از آنجا ناشی میشود که پس از انقلاب مشروطه در ایران،تشکیل مجلس و تدوین قانون اساسی از یک سو و آشنایی هرچه بیشتر ایرانیان با جهان،به ویژه غرب،دیدگاههای گوناگونی را پدیدار ساخت که باعث رواج اصطلاحاتی چون مدرنیته و تجدد شد.
تغییراتی که در نوع تفکر ایرانیان رخ داد در پی رفتوآمد اروپاییان به کشور بود.وجود منافع استعماری باعث شد تا اروپاییان بیشتر به ایران بیایند و سفر به اروپا نیز افزایش یافت.پیامد این آمدنها و رفتنها تأثیری بود که فرهنگ غرب بر فرهنگ سنتی و بومی ایران گذاشت.اگر فرهنگ را در معنای کلی آن در نظر بگیریم از عقاید و آرا تا ابزارها،همه و همه وارد کشور شد.برخی از روشنفکران آن زمان بر این گمان بودند که با تغییر واژه،مفهوم نیز تغییر میکند،ازاینرو واژههای خارجی جایگزین معادل فارسی آنها شد و به چشم دوختن به غرب و غربزدگی انجامید.
در این میان ظهور انجمنهای سری باعث شد تا اندیشههای تازهای در ذهن جوانان و روشنفکران ایجاد شود.همانهایی که مردم کوچه و بازار برای نامیدنشان از واژههای"متجدد"،"تجددخواه"،و حتی گاه "فکلی"استفاده میکردند که همانا رهبران بازگشته از فرنگ بودند.آنانی که سخنهایی تازه در باب سیاست و جامعه مطرح میکردند و به تقلید از پیشوایان اروپای قرن هجده و نوزده برآمدند.روشنفکری با همین معیار تا زمان ما ادامه مییابد.در این میان رسانهها نیز در رواج دیدگاهها بیتأثیر نبودهاند.
خلاصه ماشینی:
"اما شیعه رهیافت دیگری را بنای سیاست قرار داد و با التزام به امامت سعی کرد تا به گونهای حکومت استعلایی خدا را در ادامهء نبوت تداوم بخشد،شیعه با بحثهای کلامی و اصولی خود و ادلهء براهین لطف و وجوب هدایت و استمرار فیض از سوی باری تعالی بر این استدلال بود که حاکمیت خدا ضروری و تعطیل ناپذیر است(مظفر،1377:186)،و اساس فلسفهء غیبت نیز با همین برداشت تبیین میشود.
حضور اینگونه اندیشهها و الگوها در ایران پس از مشروطیت مطرح شد اما مؤلفههایی همچون توسعهء اقتصادی،جامعهء مدنی،توسعهء سیاسی و عدالت اجتماعی که پایه و اساسی برای تغییر در هر جامعهای محسوب میشود،طی دو دههء گذشته توجه همه را به خود جلب کرده است.
هرچند به گونهای جامع و کامل و با توجه به تعاریفی که از توسعه اقتصادی،سیاسی و فرهنگی-اجتماعی شده است نمیتوان نام توسعه اقتصادی یا سیاسی را بر روی گفتمانهای برآمده از انقلاب اسلامی نهاد اما برخی معیارها و مؤلفههای آن را میتوان در این گفتمانها دید.
رئیس جمهور مسئول اجرای بخش مهمی از قانون اساسی از جمله در مورد حقوق شهروندان و استیفای آن است و رهبری معظم نیز که بالاتر از همه،پاسدار اسلامیت نظام و قانونیت رفتارها هستند بر کار ریاست جمهوری از جمله در ادای وظیفه نسبت به تأمین حقوق قانونی مردم نظارت میکنند،همچنانکه نهادهای مدنی مانند مطبوعات و احزاب به ویژه از طریق نقد سیاستها عملکردهای حکومت،زمینه را برای استفادهء مردم از حقوق و آزادیهای مشروع و قانونی خود فراهم میکنند."