چکیده:
پیوند علم و مذهب، یکی از اساسیترین موضوعاتی است که مشوق اصلی پیاژه در
پرداختن به علم، در معنای کلی و گسترده آن، بوده است.شور و شوق این مباحث از یکسو و
عدم یافتن پاسخی مناسب در فلسفه و علم تحصلی از سوی دیگر، او را برانگیخت تا به
کنکاش و ارایه طرحی نو دست زند. مقاله حاضر، تلاشی است جهت دسترسی به سیر تحول و
شکلگیری نظریه پیاژه در پیوند دادن علم و مذهب.حاصل تحول و تکامل چنین پیوندی از
نظر پیاژه، ادراک وصول به مراتب ارزش متعالی و تقرب به نفس متعالیه است.در انتهای
مقاله، به بررسی پارهای از اشکالات و کاستیها در این زمینه پرداخته خواهد شد.
خلاصه ماشینی:
"موضوع حاضر، بدین لحاظ حایز اهمیت است که ابتدا:ملاکی از خویشتن انسان به دست میدهد تا بتوان بر اساس آن مدلهایی را که توصیفی مکانیکی از دانش بشری میدهند، از الگوهای ارگانیکی تمیز داد(لطیفیان، 1367-1366)، دوم:با پیوند مفهوم ارزش و رشد میتوان زمینه را برای گسترش علم در معنای وسیع کلمه منتج به تکامل حقیقی بشر گردد مهیا ساخت(حسینی سروری و لطیفیان، 1368).
گرچه این بحثی است پر دامنه، ولی مجمل قضیه آن است که اگر فرض ذاتگرایی را در مسیر تکاملی مراتب هستی انسان بپذیریم(همانگونه که پیاژه آن را در بعد شناختی پذیرفته است)، آن وقت این پرسش مطرح است که آیا ذات متمایل به هستی مطلق، میتواند از ابتدا بدون صورت باشد(بالفعل)و سپس در غایت، صورت محض شود؟اگر چنین باشد، آنگاه پرسش خواهد شد که اینصورت پذیری را که در عمل پس از مراتب تکال حاصل خواهد شد(بالفعل)و هدف غایی از حرکت بوده است، باید در هدف فاعلی آن نیز از ابتدا، به صورت بالقوه تصور و تصدیق نمود تا دچار اشکال منطقی نشد.
همانگونه که به وضوح پیداست، این سیر تکاملی در اغلب تفکرات عرفا و فلاسفه صاحب نام اسلامی مطرح شده است و این مقاله تنها به پارهای از آنها پرداخته است، ولی آنچه مربوط به سهم پیاژه(در تطبیق آن با هستیشناسی فلاسفه اسلامی ونه غربی)میشود، نشان دادن این موضوع است که از طریق رشد شناختی انسان، میتوان به سیر تکاملی او به سوی هستی مطلق(که ارزش مطلق است)راه یافت."