چکیده:
آگاهی یکی از مهمترین و دشوارترین مسائل فلسفه ذهن معاصر است.هم دربارهء مفهوم آگاهی و نسبت آن با سایر حالات ذهنی بحثهای فراوانی وجود دارد و هم دربارهء تبیین جایگاه آگاهی در طبیعت.مسئلهء تبیینی آگاهی این است که آیا آگاهی یک نوع بنیادین در عرض سایر انواع طبیعی است یا به وسیلهء اموری که خود ناآگاهاند به وجود میآید.بیشتر فیلسوفان متمایلاند تا شق دوم را ثابت کنند؛در اینجا است که مسئلهء دشوار آگاهی که از آن به"شکاف تبیینی"تعبیر میشود،به وجود میآید. برخی از فیلسوفان مسئلهء تحققپذیری چندگانه را به عنوان مسئلهء تبیینی آگاهی مطرح کردهاند که باید بررسی کرد که آیا با مسئلهء دشوار آگاهی تفاوت مهمی دارد یا نه.به هر صورت،نظریات بسیاری دربارهء این مسئله صورتبندی شدهاند که در این مقاله برخی از آنها بررسی میشوند.
خلاصه ماشینی:
"اشکال:اگر صرفا خود مسئلهء تحققپذیری چندگانه مدنظر باشد،این مسئله ریشهء مشترکی با مسئلهء دشوار دارد زیرا هر دو بر فقدان ارتباط مفهومی میان آگاهی و تحریک عصبی مبتنی هستند:فقدان این ارتباط است که به امکان موجودات آگاه در عین حال،فاقد حالات عصبی مجال میدهد و مشکل تبیینی آگاهی را پدید میآورد.
ثانیا فکر مرتبه بالاتر تقریبا همزمان با حالت ذهنیای که آن را بازنمایی میکند رخ میدهد پس نمیتواند دربارهء یک حالت ذهنی گذشته یا آینده باشد؛در غیر این صورت،تمایز میان حالات آگاه و ناآگاه یه کلی از میان میرود؛زیرا اگر قرار باشد که صرف استعداد(که مربوط به آینده است)برای آگاهبودن حالات ذهنی کفایت کند،همهء حالات ذهنی باید همیشه آگاه باشند اما بدیهی است که ممکن است در یک لحظه از حالات ذهنی آگاه باشیم و در لحظهء دیگر از آنها آگاه نباشیم.
ممکن است اشکال شود که در مورد آگاهی هم میتوان تحریک عصبی را به عنوان ویژگی فیزیکی مشترک در نظر گرفت؛اما مشکل این است که در مورد دما و جنبش مولکولی میان این دو رابطهای مفهومی وجود دارد و بسیاری از خصوصیات سطح کلان دما به وسیلهء میانگین انرژی جنبشی مولکولی تبیین میشوند؛ به همین خاطر میتوان نتیجه گرفت که ممکن نیست جمسمی گرم باشد اما جنبش ملوکولی نداشته باشد.
بنابراین،در اینجا سه سطح از اختلاف وجود دارد:(1)اختلاف میان بازنمودگرایی و پدیدارگرایی:خود بازنمودگرایان از این جهت با پدیدارگرایان اختلاف دارند که به نظر آنها بازنمود مرتبهاول شرط آگاهی است و حالات ذهنی به صرف حیث پدیداری آگاه نیستند اما پدیدارگرایان معتقدند که یک حالت ذهنی میتواند آگاه باشد بدون اینکه چیزی را بازنمایی کند."