چکیده:
در روش شناسی علم اقتصاد، روش های تجربی، جایگاه ویژه ای دارند. یکی از مسایل مهمی که در روش شناسی اقتصاد اسلامی وجود دارد، این است که آیا می توان مصداقی عینی از نظام اقتصادی اسلام یافت و بررسی های تجربی در این زمینه را بر این پایه استوار کرد؟ مقاله حاضر، تلاشی برای بررسی این ادعا است که در جوامع مسلمان نشین، مصادیقی از نظام اقتصادی اسلام پیاده شده است و اینها مصادیق عینی و تجربی نظام اقتصادی مورد نظر اسلام هستند که می توانند برای بررسیهای تجربی در این زمینه به کار برده شوند. این مقاله تلاش دارد با استفاده از مفاهیم نظام، نظام اقتصادی، نظام اسلامی و شرایط و ویژگیهایی که نظام و نظام اسلامی باید داشته باشند و با استفاده از بررسیهای مختلف انجام شده، موقعیت این ادعا را مشخص کند. برای این منظور ابتدا، مفهوم نظام اقتصادی و اسلام ارایه می شود؛ سپس، استدلالها و استنادهای ادعای وجود مصداق عینی نظام اقتصادی اسلام و ادعای فقدان چنین مصداقی بیان می شود؛ پس از آن، با استفاده از معیار مفهوم و شرایط لازم برای نظام اقتصادی اسلام، موضوع تحلیل می شود و در نهایت، پژوهش به این نتیجه می رسد که دوره 40 ساله صدر اسلام، تجربه کاملی از نظام اقتصادی اسلام است. به نظر می رسد پس از این دوره، نظام اقتصادی اسلام در هیچ دوره ای تحقق عینی کامل نیافته باشد. با این وجود، برخی از اجزای نظام اقتصادی اسلامی در بعضی دوره ها تحقق یافته است که این موارد می تواند به عنوان ملاک تجربه به کار گرفته شود
The empirical methods have special position in methodology of economics. One of the important problems in Islamic economic methodology is the possibility of finding a typical example for empirical analysis in Islamic economic system. The paper attempts to analyze whether the economic systems in Moslem communities are relevent cases for studying the Islamic economic system.
After reviewing the literature، and defining the concepts of Islamic system and economic system، we discuss the existing argument for existance or absence of these typical examples. Using the accepted concepts، the subject was analyzed rigorously. It is concluded that in the first 40 yaers of Islamic era، the Islamic economic system was dominant. However، in the other periods، there only existed some Islamic economic activities by governments which could be used as cases of Islamic economic system.
خلاصه ماشینی:
"از مجموعه آنها میتوان دو نکته را نتیجه گرفت:یکی اینکه کل نظام اقتصادی-مانند هر نظام دیگر-مجموعهای هماهنگ از اجزا است که در تعریف نظام،مشخص بود و بهطور کلی،همان ویژگیهای بیان شده در تعریف نظام را دارد و دوم اینکه نظام اقتصادی،جزئی از کل نظام حاکمبر جامعه است،یعنی درواقع نظام اقتصادی،یک زیرنظام است که همان هدف کلی نظام را دنبالمیکند و باید با سایر نظامهای تشکیلدهنده نظام کلی حاکم بر جامعه،هماهنگ باشد تا بتواند هدفاصلی را به صورت کامل تحقق بخشد(در این زمینه بیشتر بحث میشود).
نظرات دیدگاه اول:فقدان مصداق عینی برای نظام اقتصادی اسلام شهید صدر در این زمینه-به نوعی-اعتقاد دارد که تجربیات قابل قبولی از نظام اقتصادی اسلام دردسترس نیست و"اقتصاددانان اسلامی از صحنه زندگی به دور و با تطبیق آن در قلمرو اقتصاد و اجتماعبیگانه بودهاند،لذا تجربیات لازم از قوانین حاکم بر حیات و اجتماع را که باید برپایه مبانی اسلام به(1).
بنابراین،براساس مشاهدات صادقی تهرانی و برخی مشاهدات دیگر همچون،آنچه محسن خان وعبا میرآخور یا مقالات متعدد ارائه شده در نظام اقتصادی اسلامی،میتوان گفت هرچند ممکن استنظام اقتصادی اسلام در کل و به صورت جامع تحقق نیافته باشد،ولی میتوان گفت برخی اززیرنظامهای اقتصادی یا حد اقل برخی از رفتارهای اقتصادی اجتماع با اصول اسلامی منطبق بوده است،هرچند اهداف موردنظر را به دلایل مختلف-که اشاره میشود-تحقق نبخشیده باشند.
-هماهنگی اجزای نظام اقتصادی اسلام هنگامی که میگوییم نظام اقتصادی اسلام تحقق یافته است باید همه اجزا و زیرنظامهای این نظام،مطابق اصول و معیارهای اسلامی طراحی شده باشند."