خلاصه ماشینی:
"من به خود اجازهء تذکار این یکی دو نکته را بدینجهت دادهام که دوست عزیزم احسان نراقی کتابهایی را که اخیرا منتشر کرده است برای اظهارنظر به من داد و من بهتر آن دیدم که نظرم را در باب نویسنده بگویم تا شاید فتح بابی برای ارزیابی نوشتههایش باشد.
پیش از آنکه دو نکته در باب این صفت بگویم باید خاطرنشان کنم که چپروی در آن زمان، مذهب مختار آزادیخواهان اهل عمل و متعهد و نه فیلسوف مآب بود و موجب نوعی تشخص و نشانهء غمگساری با دردمندان به شمار میرفت،خاصه در شهری سرمایهاندوز که بعضی بیخبر از همه جا،بیشتر در بند خوشی و راحت و آراستن ظاهر بودند و در توجیه بیاعتناییشان به مسائل روز بهانه میآوردند که از سیاست کناره میگیرند چون آن را دون شأن خود میدانند.
در روزگاری که دکتر مصدق،رئیس کمیسیون نفت مجلس بود،احسان با تمهید قبلی،دانشجویان ایرانی را برای گذراندن روز سیزده بدری در باغی بیرون شهر گرد آورد و در آنجا نامهای از پیش تهیه شده را که به نام دانشجویان،خواستار تعویض سفیر بود بدینبهانه که چوب لای چرخ دولت میگذارد،به تصویب رساند و از طرف انجمن که پیشتر با رئیسش ساخت و پاخت کرده بود،به ایران فرستاد.
اما احسان انقلابی نیست،طرفدار تحول و تکامل آهسته و آرام اوضاع است و بنابراین جانب یک طرف را نمیگیرد و ناچار باید با همه نشست و برخاست کند و در این راه اگر بارها به خود بد کرده است،بدی هیچکس را نخواست است و همواره دستش را برای کمک به این و آن دراز کرده است."