"وفائی کیش(شادکام)* (به تصویر صفحه مراجعه شود) ز کارهای جهان عشقم آید اگر مرا ببر آن سرو گلعذار آید، کجا تفرج باغ و چمن به کار آید؟ گر التفات کند آن صنم بگوشهء چشم، قرار رفته،بدلهای بیقرار آید.
نسیم صبح فرحبخش گشت و غالیهسای، مگر ز حلقهء آن زلف مشکبار آید؟ اگر نه سر بره او دهیم و جان بغمش، ز سر چه سود بود،یا ز جان چکار آید؟ کنون که در چمن از لطف باد نوروزی، نوای بلبل و قمری ز شاخسار آید، پیاله گیر بر آهنگ مطربان بهار."