خلاصه ماشینی:
اما از این زمان به بعد،بنا به پارهای دلایل-به ویژه خیزش جنبشهای مذهبی تجدیدنظر طلب در بسیاری از مناطق غیرغربی،بروز و ظهور قیامهای ملی و ضد استبدادی،دوام و پایداری احساسات قومی به عنوان پایههای هویت جمعی و دستیابی به پیشرفت و موفقیت اقتصادی قابل ملاحظهء چند کشور آسیای شرقی(مخصوصا ژاپن)به رغم بهرهمندی از ارزشها و جهتگیریهای فرهنگی و توجه به سنتها-در درستی و اعتبار این مفروض تردید شده است و یافتههای بعضی از نظریهپردازان نوسازی در کشورهایی چون هند وچین و ژاپن وبعضی از مراکز آفریقایی نشان دادهاند که:«همواره و لزوما چنین نیست که سنت و تجدد در تقابل و تعارض با یکدیگر باشند.
1-2-بازنگری در رابطهء سنت و تجدد مکتب نوسازی کلاسیک یا اولیه(نسل نخست توسعه)که تا اواسط دههء 1960 حاکم بر فنون توسعه بود برپایهء چند، (به تصویر صفحه مراجعه شود)مفروض استوار است که هریک را باید سفسطههایی تلقی کرد بدون مبنا و اساس منطقی و واقعی.
بدین ترتیب،در این مرحله نیز جدیت امام خمینی در عقلانی کردن و گسترش پایههای سازمانی زندگی سیاسی ایران، توان وی یرای استفاده مؤثر از خود و وقت و منابع،و ظرفیت شگفتانگیز وی در ابداع و سازندگی و تأسیس نهادهای جدید، بار دیگر بیانگر آن است که چگونه جزء دیگری از سنت،که منعکس کنندهء سختکوشی و ریاضتکشی این جهانی مذهب اسلام است،در خدمت اهداف مدرن قرار میگیرد و به سب و شیوهء نوین عمل میکند.
نکته ظریف مورد تأکید امام،به ویژه در اواخر دهه 40 و اوایل دههء 50،آن است که بین سلطنت و اسلام هیچگونه پیوند و رابطه آشتیجویانه وجود ندارد و عمدهترین هدف قیام حسین علیه السلام مقابله با خطر سلطنتی کردن حکومت توسط معاویه و (به تصویر صفحه مراجعه شود) یزید بود.