چکیده:
برای درک فرهنگ مشترک بشری مقایسه بین مولانا جلال الدین محمد مولوی شاعر و عارف
بزرگ قرن هفتم ایران و ویلیام بلیک، شاعر، نقاش عارف بزرگ قرن هجدهم و اوائل قرن
نوزدهم انگلستان کاری بدیع است.بررسی مکتب و افکار این دو انسان معنوی از ابعاد
گوناگون که افق دید وسیعی دارند مهم و بخصوص از دو جنبه حائز اهمیت است:1.اثبات وحدت در جهان هستی و اتحاد بین انسانهای الهی2.طرح افکار عرفانی ویلیام بلیک در کشور ما که انصافا غریب و تنها رها شده است و
بجز معدود کتابهایی که در مورد این شاعر، نقاش و عارف نوشته شده، کاری صورت نگرفته
است.مقایسه بین جلال الدین محمد مولوی و ویلیام بلیک از نظر ادبی و عرفانی و بیان
وجوه اشتراک و افتراق بین این دو بزرگوار، آشنایی بیشتر با نابغه بزرگ تاریخ، یعنی
مولانا جلال الدین مولوی و دفاع از بصیرت الهی و تخیل خلاق و نبوغ شاعرانه عارف و
دلسوز جامعه بشری یعنی ویلیام بلیک را به همراه دارد.
خلاصه ماشینی:
"ز:مولوی و تز و آنتی تز، اما بدون سنتز، تضاد باعث پیشرفت است: رنج گنج آمد که حکمتها در اوست مغز تازه شد چو بخراشید پوست ای برادر موضع تاریک و سرد صبر کردن بر غم و سستی و درد چشمه حیوان و جام مستی است کان بلندیها همه در پستی است آن بهاران مضمر است اندر خزان در بهار هست آن خزان مگریز از آن همره غم باش و با وحشت بساز میطلب در مرگ خود عمر دراز آنچه گوید نفس تو کاینجا بدست مشنوش چون کار او ضد آمدست 5 (1)-جلال الدین مولوی؛مثنوی؛دفتر اول؛ب 497 و 498 (2)-همان ماخذ؛دفتر سوم؛ب 30 (3)-همان ماخذ؛دفتر سوم؛ب 31 و 32P} (4)-همان مأخذ؛دفتر پنجم؛ب 833 تا 844 (5)-همان مأخذ؛دفتر دوم؛ب 2261 تا 2263 ح:تضاد و جنگ نه فقط در جهان طبیعت بلکه در فعالیتهای روانی ما: هست احوالت خلاف یکدگر هر یکی با هم مخالف در اثر چونکه هر دم راه خود را میزنی با دگر کس سازگاری چون کنی؟ فوج لشکرهای احوالت ببین هر یکی با دیگری در جنگ و کین مینگر در خود چنین جنگ گران پس چه مشغولی به جنگ دیگران تا مگر زین جنگ حقت وا خرد در جهان صلح یکرنگت برد 1 ط:تضاد بشیر تکامل: رمز ننسخ آیه او ننسها نات خیرا در عقب میدان مها 2 در مسیر تکامل از بین بردن بدی که در تضاد با خوبیست ضرورت دارد 3 ی:دو بانگ تضاد در عالم است تا تو جذب کدام بانگ شوی: از جهان دو بانگ میآید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد آن یکی بانگش نشور اتقیا وین دگر بانگش فریب اشقیا 4 ک:خداوند برتر از ضدها و ندهاست چون که خالق همه چیز است: ضد و ندش نیست در ذات و عمل زان بپوشیدند هستیها حلل ضد، ضد را بود و هستی کی دهد؟ بلکه زو بگریزد و بیرون جهد ند چبود؟مثل، مثل نیک و بد مثل، مثل خویشتن را کی کند؟ 5 بلیک نیز تضاد را عامل پیشرفت میداند: (1)-همان ماخذ؛دفتر ششم؛ب 51 تا 55 (2)-همان ماخذ؛دفتر اول؛ب 3865(ما ننسخ من آیه او ننسها نات بخیر منها او مثلها الم تعلم ان الله علی کل شئ قدیر) (3)-محمد تقی جعفری؛نقد و تحلیل مثنوی؛ج 4 ص 260."