خلاصه ماشینی:
"آیا در ایران مردم صاحب ثروت و مکنت و پول و منابع اقتصادی وجود ندارد؟ اگر وجود دارد، این افراد را در مقایسه با سرمایهداران مدرن در جهانهای دیگر چه میتوان نامید؟ آیا آنها افراد نامشروع جامعه هستند؟ آیا آنها از طریق دزدی و غارتگری به این ثروت دست یافتهاند یا اینکه برای حصول آن تلاش هم کردهاند، کار و فکر و ریسک و حسابگری وجود داشته است؟ اگر از منظر دو رویکرد اشاره شده در فوق به این بحث بپردازیم، خواهیم یافت که سرمایهداران ایرانی همه دزد و دغلباز و خودخواه و بیعاطفه و بیدین و بیفرهنگ هستند.
اما عوامل دیگر تا حدودی جهت معکوس یافتهاند شکست نظامهای سوسیالیستی و فقر و فلاکتی که در مراحل پیشرفتهتر توسعه در این نظامها مشاهده شد، در مقابل پیشرفت چشمگیر کشورهایی با اقتصاد آزاد )مثل کشورهای آسیای جنوب شرقی( و همچنین تغییر نسبی سیاست خارجی آمریکا و غرب و نیز کاهش نابرابریهای اقتصادی در جوامع غرب و بروز دولت رفاه، جملگی موحب شد که برخلاف گذشته نه تنها نگاه به سرمایهداری در مقایسه با سوسیالیسم منفی نباشد که تا حدودی مثبتتر هم شده است.
با تقسیم سرمایهداری به خوشخیم و بدخیم گفته شده است: »جمعی که ممکن است کم هم نباشند از تمکن خود برای بهرهکشی و سوءاستفاده از نیاز نیازمندان استفاده میکند و در رفتار خود با غرور و تکبر و فخرفروشی بر زمین و زمان و انسان، راه گمراهی را میپیمایند، این گروه را از منظر انسانی باید سرمایهداران بدخیم تلقی کرد هر چند فعالیتهای اقتصادی آنان قابل احترام است«!!"