خلاصه ماشینی:
"ناپلئون اول مادام استان زن خود را اعدام کرده و تعجب اینستکه همین زن معتقد بود که زن باید صرفا مطیع مرد و مرد باید آزادی عمل در خارج داشته باشد با این وصف میتوان رواج فحشاء را در اروپا تا حد زیادی نتیجهء سوء رفتار مردان با زنان دانست و مسئله مهمتر اینستکه حتی روانکاوان در عصر کمال تمدن نیز مانند فروید ارزش زن را به مراتب پستتر از سابق دانسته و او معتقد است که اساسا زنان در امور اجتماعی استدلالی و منطقی نیستند و عقده زن بودن آنانرا ضعیف و ناراحت کرده و چشمچرانی آنانرا بجنون دیدهبانی و برهنه کردن بدن و شهوت خودنمائی را از انحرافات جنسی و سادیسم زن شناخته که از این افکار کهنه دورهء افلاطونی و ارسطوئی قبل از اسلام شهوپنهاور و بودلر نیز پیروی کردهاند و بر مبنای همین عقاید است که حتی با وجود اعلامیه حقوق بشر هم وضع زنان در بعضی از جوامع در خانهها و کارخانهها بهتر از دوران بردگی سابق نیست-بلکه میتوان گفت بمراتب ناراحتکنندهتر است زیرا در دوران قدیم اگر کنیزان مورد استفاده قرار میگرفتهاند در عداد افراد خانواده و یا حرمسرا محسوب میشده و با آوردن فرزند مردمی آزاد میبودهاند و زندگی آنان بوسیله مالکان یعنی پدران فرزندانشان تأمین میگردید و در آسایش و رفاه میزیستهاند،در صورتیکه در زندگی ماشینی و دوره تکنیک که زن بصورت ظاهر آزاد و مختار است لکن برای امرار معاش خویش بغیر از آنکه ماشینوار از بام تا شام در کارگاه و کارخانه مجبور بانجام کارهای یکنواخت مشقتبار میباشد-بمحض بیکار شدن باید گرسنه بماند و ناگزیر در منجلاب فحشاء غوطهور شود و در ایام پیری در سختی جان دهد-و یا برای تأمین معاش یومیهاش در بارها و مراکز فساد بصورتی دیگر آلت بلا ارادهء استثمار و استفادهء سرمایهداران شود بنحویکه از کنیز هم بیچارهتر و اسیرتر باشد."