خلاصه ماشینی:
"فلسفه کلیه روشهای شناخت در مکتب نئوکلاسیکی مبتی بر عقلانی رفتار کردن فرد و بنگاه در اقتصاد است و چنانچه پدیدهای حادث شود که با این اصل مغایرت داشته باشد از آن به عنوان تورش یاد میشود و یا آن را به عنوان یک استثنا قلمداد میکنند.
اما با گسترده شدن مطالعات و توسعه اقتصاد این تورشها و موارد استثنا که در ادبیات اقتصادی از آنها بهعنوان معما( Puzzle ) یاد میشود عدهای از اقتصاددانان را بر آن داشت تا اصل رفتار عقلایی را نقد کنند در این مجال به دامنههای آن انتقادات که اکنون بیش از همه در حیطه مالی وارد شده پرداخته خواهد شد.
برای بسیاری از اندیشمندان اقتصاد نیز فرض بر این قرار گرفت که کمیگرایی و استفاده از روشهای عقلایی پاسخگوی کلیه مسائل موجود و پدیدههای اقتصادی است.
مفهوم انسان اقتصادی شکل گرفت به (1) Positivism (2)البته نمیتوان ناگفته گذارد که برخی علوم غیرمادی نیز در این میان از بین رفته است و در خصوص اینکه آیا این روند پیشرفت علم و آنچه ما آن را علم نام نهادهایم و از ابزارهای آن استفاده میکنیم،ما را به سوی حقیقت رهنمون میسازد، جای بحث و حدیث است که این نوشته را مجال آن نیست.
یکی از مهمترین مقالات که باعث توسعهی اقتصاد و حوزهی مالی رفتاری شد مقالهی کانمن و تورسکی در سال 1979 با عنوان«نظریه دورنما13: تصمیمگیری در شرایط ریسک»(- kahn 1979، eman and tversky )بود که در آن از روشهای روانشناسی شناختی برای توضیحشماری از پدیدههای غیرمعمول در چارچوب تصمیمگیری بر مبنای اقتصاد عقلایی استفاده کردند."