چکیده:
ژاپن به عنوان دومین قدرت برتر اقتصادی جهان،طی دهههای گذشته نقشی مهم در عرصه سرمایهگذاری خارجی بویژه در کشورهای در حال توسعه ایفا کرده است.مسائل اقتصادیدر شکلگیری راهبردهای روابط خارجی این کشور نقشی مهم داشتهاند.فروپاشی اتحاد شوروی و ظهور کشورهای جدید در آسیای مرکزی عرصهای جدید برای شرکتهای خارجی ایجاد کرد. تغییر در ساختار نظام بین الملل و نیز ویژگیهای سیاسی-اقتصادی این کشورها،موجب شده که دولتمردان ژاپنی در سالهای اخیر در سیاستگذاری خارجی خود در این منطقه،بازنگری کرده، مبنایی جدید برای تامین منافع خود در این منطقه ایجاد کنند.سوال اصلی این مقاله یافتن الگویی برای تبیین سیاست خارجی ژاپن در آسیای مرکزی است که با روش تاریخی-تحلیلی،روند تحول در سیاست خارجی ژاپن در کشورهای آسیای مرکزی،فرایندهای ایجاد شده و نیز چالشهای فراروی ژاپن برای فعالیت در این منطقه بررسی میشود.
خلاصه ماشینی:
"تغییر در ساختار نظام بین الملل و نیز ویژگیهای سیاسی-اقتصادی این کشورها،موجب شده که دولتمردان ژاپنی در سالهای اخیر در سیاستگذاری خارجی خود در این منطقه،بازنگری کرده، مبنایی جدید برای تامین منافع خود در این منطقه ایجاد کنند.
پرسش اصلی این مقاله آن است که"ژاپن برای تامین امنیت انرژی خود در برقراری روابط خارجی با کشورهای حوزه آسیای مرکزی،از چه الگویی پیروی کرده است؟برای پاسخ به این سوال،تلاش میشود،از نظریه سازهانگاری که بر لزوم ایجاد پیوندهای هویتی سیاسی و فرهنگی برای پیشبرد اهداف اقتصادی تاکید دارد و گسترش الگوهای منطبق با روند جهانی شدن را عامل اصلی ثبات و حفظ منافع کشورهای توسعهیافته در مناطق در حال توسعه میداند،بهره بگیریم.
مهمترین این تحولات مطرح شدن"آین کایفو"-نخست وزیر وقت-در دوم مارس 1990 براساس موارد زیر بود:-تضمین صلح و امنیت، -احترام به آزادی و دموکراسی، -تضمین سعادت جهانی از طریق اقتصاد بازار آزاد، -حفظ محیط زیست برای آنکه مردم بتوانند با خوشبختی زندگی خود را در آن ادامه دهند، -ایجاد روابط بین الملل باثبات،مبتنی بر گفتگو و همکاری.
تلاشهای چین برای سرمایهگذاری در میادین نفت و گاز منطقه، از مهمترین عوامل موثر در ایجاد انگیزه و تحرک هرچه بیشتر در شرکتهای ژاپنی و نیز دولت این کشور برای افزایش حضور در آسیای مرکزی بوده است.
سیاست توکیو در سالهای اخیر(دوری نسبی از رقابت جدی در پروژههای نفت و گاز،تلاش برای ایجاد ثبات اقتصادی از طریق اعطای کمکهای مالی و اجرای پروژههای زیربنایی)موجب شده است کشورهای منطقه به عنوان یک شریک خوب سیاسی-فرهنگی-اقتصادی به آن بنگرند (Len,Nobember 2005) ."