خلاصه ماشینی:
"طبیعی است که در این میان دهها سوال مطرح میشود:آیا این اقدام به نفع اقتصاد ملی است؟آیا کل یا بخشی از نظام بانکداری میخواهد خصوصی شود؟در این شرایط،مقررات و روابط موجود بین این دو نوع موسسه مالی-دولتی و خصوصی-چگونه در سیاستهای پولی تعادل ایجاد خواهد کرد؟و نهایتا، انتظارات ما از مردم در انتخاب روش بهتری برای حفظ پساندازها چه میتواند باشد؟ در ای نوشتار سعی میشود تا مشکلاتی که محتملا در مسیر این سیاستگذاری میتواند شکستهایی را برای پساندازکنندگان،وامگیران،مدیران بانک و سیاستگذاران پولی به همراه داشته باشد،به اختصار مورد بررسی قرار گیرند.
انتظارات مردم مردم در ساختار اقتصادی کشورهای در حال توسعه اقشار ضعیفی هستند که با پساندازهای ناچیز سعی در حفظ قدرت خرید خود داشته و حداقل میخواهند از طریق ارتباط با شبکه بانکی در درجه اول خدمات مناسبی را دریافت نمایند،که این خدمات هم در حوزه رفتار اجتماعی قرار دارد و سپس،از نرخ سود قابل قبولی بهرهمند شوند.
2 صرفنظر از این که این بانکداران با کدامین سرمایه پا به صحنه بازار پول و سرمایه میگذارند؟و چه میزان انگیزه برای این کار را در خود مییابند؟و با کدام تجربه شرایط عدم تعادل حاکم بر ساختار اقتصادی را پشت سر خواهند گذاشت؟اما همین جسارت و از خودگذشتگی آنان که مطمئنا روحیه سازندگی را منعکس میسازد، میتواند به عنوان یکی از شرایط لازم برای یک تحول شناخته شود و نویدبخش این آینده باشد که اقتصاد از حالت بحران خارج خواهد شد و حداقل به سیاستهای پولی این امکان داده میشود که به عنوان"دارویی اثربخش"در رفع بیماری اقتصادی جامعه مؤثر واقع شوند."