خلاصه ماشینی:
"از آنجائی که این شعر به مغالطهء کفرگونهء عشقی پاسخ میدهد،به نقل نوشتهء کتاب مذکور در این زمینه میپردازیم: از جمله اشعار ایشان(مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضی حائری)شعری است که در جواب یاوهگوئی عشقی شاعر معروف زمان پهلوی سرودهاند.
عشقی هرچند با پهلوی هم مخالفت میکرده و در مقابل او که میخواسته،جمهوری به وجود بیاورد،میگفته:جمهوری مجبوری نیست،لیکن اشعار بیجا و نادرستی نسبت به اعتراض به خلقت خودش دارد،که به فرمودهء ایشان انسان با شعور را ناراحت میکند و ابتداء آن این است: خلقت من در جهان یک خلقت ناجور بود من که خود راضی به این خلقت نبودم زور بود معظم له همانجا اشعاری بر رد او میگویند و در حاشیهء شعر فوق در دیوان عشقی مینویسند: صورتی زیبا و چشمی نافذ و قدی رسا ذوق سرشاری در این رعنا بدن مستور بود وندر آن میلیاردها میلیارد حکمتها نهان چشم تو کور است،دید حق سراسر نور بود آنکه قدر خویش را نشناختی با این وضوح حق حق،در چشم او بس ضایع و مکفور بود هرکسی چون تو بشد خودخواه و خودبین و به خلق جمله بدبین شد،ز درک خویشتن مهجور بود"