خلاصه ماشینی:
"در ماقلهای با عنوان«باستانشناسی؛چیزهیی که در راه هستند»،ذکر کردهاید:پنجاهمینبیینال ونیز در سال 2003،به مجموعهداری فرانسیسکو بونامی،به نوعی پایان برای بیینالها،در قالببی تجربی،اشاره دارد-گفتهاید:نمایشگاه او سعی داشت که همهء امکانات را به یکباره تمامشده تلفی کند و کثرتگرایی را تا آنجا که ممکن است،دور سازد-هنوز هم برای این نمایشگاه با بونامی همکاری میکنید؟در واقع، سؤالم این است:دیدگاه شما بر چه اصولی پایدار است؟ البته،من در آن متن تنها به بازی با معنای مجازی «پایان»چیزها پرداختم.
از آنجایی که بهطور مفصل دربارهء هارالد اشزیمان10 نوشتهاید-کسی که در سال 1999،مسؤولیت بخش آرسنال نمایشگاه را برعهده داشت-با این دید،پروژهء شما نوع دیگری از همان پروژهء اول به نظر میرسد، که نمایشدهندهء تغییری بنیادین در چشمانداز بیبنال است.
اگر بخواهیم شیطنت کنم،باید بپرسم:این پروژهها- همانطور که خود آن را شرح دادید-به نظر میرسد که برای حرکت به جلو،نگاهی به گذشته دارند؛ تمایز ایننمایشگاه با سایر نگاههای نوستالژیک نسبت به سنت مدرنیستی چیست؟ در واقع،زمانی میرسد که شما چیزها را از گذشته باز میآورید،باید بگویم که عنوان نمایشگاه با الهام از کتاب«روشهای ساختن جهان»،نوشتهء نلسون گودمن13،فیلسوف امریکایی(1978)،گرفته شده و نکات برجستهای در آن موجود است:«ساختن جهان، همانطور که میدانیم.
هنوز هم ممکن است سایهای از ابهام بر تحقق این امکان جهت ترکیب این عناصر در زمان حال وجود داشته باشد؟ این نوع خیالپردازی دربارهء گذشته از طرف من صورت میگیرد.
آیا این بحران هنر با هر نام دیگری که بر این واقعیت میگذارید،از این جهت در راستای تعبیر برنیام(ساختن جهانها)نیست؛چون به نظر میرسد،ساختن جهانها،این امکان را به شما میدهد،جهان خود را در میان سایر جهانها پیدا کنید یا حتا به تثبیت برسانید؟ به نظرم این تفسیر خیلی جالبی است؛چیزی است که میتواند اتفاق بیفتد."