چکیده:
عصر صدرالدین موسی صفوی (792ـ 735 هـ.ق) که مقارن ایام انقراض عصر ایلخانی و شروع دوره فترت بود، یکی از مهمترین ادوار تاریخ خاندان صفوی در راستای حفظ و گسترش املاک و اموالشان با تکیه بر دستاویزهای مردم پسند، چون زاویه سازی و خانقاه داری بوده است. در این ایام، صدرالدین با هوشیاری و تلاش مضاعف، نه تنها در صدد گسترش املاک و اموال خاندان برآمد، بلکه با اتخاذ شیوه ها و تاکتیکهای خاص، نظیر ادعای سیادت، دستور تالیف کتاب صفوه الصفا، بنیان بقعه و... به موفقیت های چشمگیری نایل آمد که باید او را در واقع سازنده و معمار بزرگ خاندان صفوی قلمداد کرد. او با تلاشهای عامه پسند در آن عصر متشنج توانست خاندان فئودالی (ن.ک: پاورقی 1) صفوی را جامه ای صوفیانه بپوشاند که با اتکا بر پاره ای از اقدامات او، آن هسته فئودالی خاندان جایش را با پوسته صوفیانه عوض کرد و مساله زمینداری صفویان به فراموشی سپرده شد و همه چیز این خاندان به تصوف و طریقت اسناد یافت. در این راستا، تلاش شد با طرح آرایه ها و پیرایه های فراوان، آن موقعیت اربابی و زمینداری کتمان و در عوض مریدپروری آنها به شکلی اغراق آمیز برجسته گردد. از جمله ادعای مناسبات مرید و مرادی صدرالدین و قاسم انوار در این فضا خلق و جعل شد.
مقاله پیش روی کوشش دارد تا صحت و سقم ادعاها، چند و چون مناسبات و اعمال و اقدامات صدرالدین را به بحث گذارد.
The era of Sadradin Mosa Safavi (1334-1389) coincided with disintegration of the Ilkhanid dynasty and the start of the Fatrat period one of the most important periods in which the Safavid family tried to preserve and expand their properties and possessions resorting to popular actions like building Sufis’ House and monastery. During this period not only Sadrodin made conscious efforts to expand the properties and possessions of his family but also to use various policies، like claiming to be a Sayyed، the publication of the book Safavat al-Safā، and a building mausoleum، had outstanding achievements .In fact we should call him the builder and architect of the Safavid family. By his popular efforts in that period he could depict the feudal society as a Sufi-like one. Hence Safavid feudalism fall into oblivion. Subsequently the family got closely related to Sufism and mysticism. In this respect using different forms and orientations of Sufism the dynasty tried to hide its feudalism and tried to make disciples for itself. Among these were the unfounded claims for mentor and disciple relation between Sadradin and Qasem-e Anvār. The article presented tries to survey the claims for such relationship between Sadradin and Qasem-e Anvār and to investigate relations actions and measures taken by Sadradin.
خلاصه ماشینی:
لذا در این مورد باید خاطر نشان کرد که تألیف صفوة الصفا تنها کار ابن بزاز نیست،بلکه جمعی و زیرنظر صدر الدین بود و در مواردی از افراد خواسته شده تا چنانچه خاطرات و یا عباراتی از شیخ صفی دارند،برای مؤلف گفته شود(ن.
در اینجا باید به اتفاق حافظ گفت: زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت عب روزی بو العجب کاری پریشان عالمی 2-بنیان بقعه شیخ صفی در تکمیل اینکه واقعا صدر الدین و شاید در خلال اشارات و توصیههای شیخ صفی در صدد ایجاد نوعی شبه مذهب خاندانی برای تقدیس بیشتر و در نهایت حفظ ثروت و املاک در پناه موارد عامهپسند بود،نه تنها شک و شبههای نیست،بلکه باید خاطر نشان کرد که ساخت بقعه شیخ صفی خود گوشهای از حکایات شنیدنی و اقدامات صدر الدین در همان راستاست که در نوع خود شاهکار بزرگی محسوب بود؛به گونهای که حتی آنها پس از به قدرت رسیدن سعی کردند آن را به نوعی قبله حاجات و پیروان خود نمایند و حد اقل در ایام حاکمیت صفویان سعی شد آن را در حد بارگاه امام رضا(ع)برکشند.
پس فلسفه مرگ چه معنایی دارد و حد اقل آنکه مرگ دست آدمی را از این دنیا کوتاه میکند،اما ظاهرا شیخ صفی مبسوط الید ترشد!آخر این چه مرگی است که همچنان کار دنیاداری را با شدت هرچه تماتر پی می گیرد؟آیا واقعا شیخ صفی در عالم آخرت از این همه آزادی برخوردار بود که هرگونه که بخواهد به سر و سامان دادن مشکلات ارضی خاندانش با دیگران پردازد؟!واقعا اینان برای مطامع مادی خود حاضر به چنگ انداختن به تمام معنویات بودند؟آیا واقعا اینان دین داشتند؟آن دین آنها چه بود و مبنای آن بر چه پایههایی قرار داشت؟موارد فوق حاکی از آن است که:1-صدر الدین اختلافات عمیق ارضی با همسایگان داشته است؛2-استفاده ابزاری از وجه ماورایی برای حفاظت از املاک که چنان واضح است که نیازی به بیان ندارد.