خلاصه ماشینی:
"فصل ششم که شاید مشهورترین فصل کتاب باشد،چکیدهای است از مطالب پیشین در تعریف محوری شعر به منزله«تقلید از عملی والا و کامل که از قدر و منزلتی شایسته برخوردار است،شعر از زبانی بهره میگیرد آراسته به انواع آرایههای زبانی که بهطور جداگانه در بخشهای مختلف نمایشنامه به کار گرفته میشوند،شعر به صورت نمایشی (Dramatic) و نه روایی (narrative) ارائه میشود و از طریق بازنمایی اتفاقات رقتانگیز و هراسآور به تطهیر این قبیل اتفاقات رقتانگیز و هراسآور نائل میشود.
تعبیر رایج این اصطلاح حاکی از آن است که کاتارسیس اصطلاحی در طب یونانی است و این که ارسطو در واکنش به افلاطون تصریح دارد که تراژدی شورها را برنمیانگیزد بلکه در حقیقت تماشاگر را از آنها باز میرهاند.
ارسطو پس از بحث مختصری در مورد و تغیر ممکن بخت سقوط انسان نیکوکار به ورطه شقاوت و انسان نابکار به سرمنزل سعادت که هیچیک بیدارکننده عواطفی درخور تراژدی نیستند،ادامه میدهد:«آنچه پس از ملاحظات ما باقی میماند،شخصی است در میانه این دو غایت که نه در فضیلت و عدالت کامل است و نه به خاطر رذیلت و فساد به تیرهروزی میافتد.
دیگر نویسندگان این نسل که به خاطر نگاشتههای تئاتری خود شناخته میشوند عبارتند از:هراکلیدس اهل پونتوس، شاگرد افلاطون و ارسطو که او نیز مؤلف فن شعری دیگر بوده،آریستوفانس اهل تارنتیوم که مطالبی درباره شاعران تراژدی و رقص تراژیک نگاشته و خاملن که مطالبش در مورد درام هجوآمیز و کمدی باستان بوده است."