خلاصه ماشینی:
"اما سؤال اینجاست که آیا میتوان از این میراث مشرقزمین با (به تصویر صفحه مراجعه شود)عنوان تاریخنگاری یاد کرد یا نه؟در یک رویکرد مقایسهای بین دنیای غرب(یونان باستان)و شرق باستان به نظر میرسد که تا قبل از تاریخنگاری اسلامی،بهطور مشخص مقولهای با این نام و ع نوان وجود ندارد.
در مورد سؤال اول که مربوط بود به چیستی بینش و روش تاریخنگاری مورخان مسلمان (شاخصههای معرفتی مکتب تاریخنگاری اسلامی)دکتر رضوی به موضوعاتی اشاره کردند که ممکن است نظر بنده با ایشان کمی اختلاف داشته باشد.
اگر علم تاریخ را به عنوان وجه پیشین تاریخنگاری،بررسی و تحلیل گذشته در جهت پاسخگویی به نیازهای زندگی اجتماعی انسان در دوران معاصر تعریف کنیم، این بحث مطرح میشود که آیا پرداختن مسلمانان به تاریخ در جهت پاسخگویی به نیازهای زمان حالشان بود یا خیر؟مسلم است که مسلمانان نیز با توجه به ضرورتهای خاص خویش که البته ماهیت دینی داشت،به تاریخ پرداختند و در همینجهت،به تاریخنگاری اقوام دیگر رجوع کردند و بعد به مغازی و سیر موارد دیگر پرداختند و تاریخنگاری اسلامی را به وجود آوردند.
نکته دوم این است که در جامعه غربی هم در طول قرون وسطی گفتمانی بسته حاکم بود،اما در رنسانس و عصر جدید به عقب یعنی به هلنیسیم و رمانتیسم که انسانمحوری با نگاه دنیامداری در آن مطرح بود رجوع کردند و با کمک آن گفتمان (به تصویر صفحه مراجعه شود)جامعه خویش و نمود تاریخنگاری آن را دگرگون نمودند.
کتاب ماه:جناب آقای رضوی چرا وقتی کسی مثل ابن خلدون فلسفهای برای تاریخنگاری ارائه می کند،خود نمیتواند مطابق آن بنویسد؟ دکتر رضوی:در این مورد این بحث مطرح است که آیا مقدمه ابن خلدون یک نگاه جامعهشناختی به تاریخ دارد و یا با یک رویکرد معرفتشناسانه به آن میپردازد."