خلاصه ماشینی:
حال آنکه غافل ماندهایم که بدون شناخت ساختار و سازمان(منظور،از سازمان همان ارتباطات و قوه حیاتی جامعه است)اخلاق و فرهنگ نمیتوان به حقیقت آنهایی پیبرد و الگویی علمی و منطبق با روش تحقیق در علوم ازین مفاهیم ساخت و آنها را در نهاد جامعه جایگیر کرد و زمینهء رشد و نموشان را فراهم آورد.
قضیه را به نحو دیگری بنگریم:بشر از تفنن یا عاقبتاندیشی و سعهءفکر نبود که بیمقدمهء مقولههای اخلاقی راستی و درستی و دوستی و غیره را جعل کرده و آنها را لایق مباحث فلسفی کرده باشد؛بشر در دولت شوراها ارزشهای متنوع فردی جای خود را به ارزشهای مطاع دولتی دادند،دولت شد حاکم مطلق و مردم مطیع و منقاد اجتماعی اولیه بدون اینکه درس اخلاق خوانده باشد جز با راستی و درستی و دوستی،نمیتوانست مشکلات مالایطاق معاشی و طبیعی را تحمل کند و زنده بماند.
بگذاریم ریشههای تعارضات و نامردمیها بخشکد و آزادیها و تنوع و تعالی ارزشها و شادمانیها بذر امید را در دلها بپرورد و فصل تازهای در قوانین علم الجمال گشوده شود: دیو چو بیرون رود فرشته درآید حال که دانستیم اخلاق همان سازمان یا رابطه سازگار در سلسله ساختار اجتماعیست،میتوان براساس امکانات موجود و بالقوع مملکت و باتوجه به درجه پیشرفت کشور مدلی ترکیبی از جامعه ساخت و ضوبط اخلاق را آنطور که در سطور پیشین آمده است در آن بکار بست و متمکن کرد.