من اینجا ریشه در خاکم متفرقه

"آغاز داستان دیگری‌ با 70 میلیون قهرمان،حضوری پرشکوه،در روزی که قرار است‌ رقم‌زننده تاریخ دیگری باشد،و چند ماه بعد باز حکایت قول و قرارهای فراموش شده،درست شبیه رؤیاهای کودکی است اما این‌ باز به وسعت یک میلیون و ششصد و چهل و هشت هزار و صد و نود و پنج کیلومتر مربع،حدیث پیروزی‌های مکرر نادیده، خواب‌های زرد،جنگ‌های ویرانگر،سفرهای ناکرده و سفرهای‌ (تصویرتصویر) خالی،و"کسی که مثل هیچ‌کس نیست‌"... حکایت تو هم درست مانند همان زائران اهل قبول است،تا چه‌ زمان می‌خواهی منتظر معجزه و معجزه‌گر بمانی؟اینجا دیگر جایی برای ماندن نیست،باید رخت سفر بربست،باید رفت و بیش‌ از این درنگ جایز نیست،فردا بسیار دیر است... و آرزوهای بزرگ زمان پریدن از روی آتش‌ سرخ به رسم همان پیشینیان‌ات،زمان به سرعت می‌گذرد و به‌ من،تو و کشورمان رحم نمی‌کند و پس از گذر این سال‌های عزیز جوانی،تنها چیزی که می‌ماند خاطره‌ی رویاهای شیرینی است که‌ به امید رسیدن آن فرداهای محال از دست داده‌ای،فراموش کن‌ این حرف‌های عبث را،امروز دیگر باید رفت و ماندن دیگر نمی‌تواند..."