چکیده:
در این مقاله استدلال شده است که لیوتار با تأکید بر کثرتگرایی و قیاسناپذیری بنیادی بازیهای زبانی،امکان هر گونه داوری میان داعیان حقیقت را منتفی میکند.اگر محور یا نقطه اتکایی عقلانی،چون داوری مبتنی بر شواهد،برای نظمبخشی،انتخاب و تصمیم وجود نمیداشت،جهان،ترکیبی گیجکننده از واقعیات متکثر میبود.آنچه لوتار آن را در عقل،«شوق به امر ناشناخته»مینامد،بدون برخورداری از«قدرت داوری»به سرگردانی عقل منجر خواهد شد.در این مقاله با اتخاذ موضعی حقیقتگرا،در جهت امکان دستیابی به«عدالت»از طریق استحکام بخشیدن به مبانی انتخاب و تصمیم،استدلال شده است و از این طریق،بر تقریر اصولی در جهت تقویت رکن داوری،به موازات رکنشناختی،تأکید شده است.در بعد تعلیم و تربیت،نقش و مسئولیت مدارس در ترغیب ابتکار و ایجاد بصیرت،به جای تمرکز بر سازگاری و انطباق با شرایط،مورد بحث قرار گرفته است.
خلاصه ماشینی:
همه روایتها چه خرد و چه کلان مدعیان حقیقت و اساسا در جدال و قهر و غلبهاند و چون چنین داعیهای دارند در این راه دلایلی برای حقیقی بودن ادعای خویش اقامه میکنند؛ همانگونه که لیوتار برای نشان دادن بنیادی بودن کثرتگرایی مورد قبول خود و وجود تباین میان بازیها،دلایلی اقامه میکند.
کثرتگرایی از آن جهت سودمند به نظر میرسد که فرصت میدهد،دیگران نیز دعاوی خود را دربارۀ حقیقت باز گویند،لیکن این دعاوی نمیتوانند به دور از محل تجربۀ تاریخی و نقد ناقدان خود،صرفا در یکتایی قلمرو خویش جولان دهند،چنانکه برای روایت بزرگ چنین بوده است.
هر نظام فکری به نسبت برخورداری از حقیقت،در مصاف با دیگر نظامها با توجه به پاسخهایی که به نیازهای بشر میدهد(آزمون خویش)،مورد داوری قرار میگیرد و مرتبه و مقام مییابد؛ آنچنان که روایتهای مدرن-به تعبیر لیوتار-با این محک آزموده و تنزل مقام یافتهاند: «قرن نوزدهم و بیستم برای ما آکنده از ترور بوده است.
2-کثرتگرایی و تقویت رکن داوری لیوتار بر این باور است که کثرتگرای و به رسمیت شناختن عقلانیتهای خرد به جای افسانۀ عقلانیت مدرن،علاوه بر تحقق بخشیدن به عدالت متکثر،«شوق به امر ناشناخته»1 را نیز برمیانگیزد؛ازآنرو که بازیهای زبانی،توانش ابداع«حرکتهای»جدید و حتی قواعد جدید را دارا هستند،لذا میتوان گفت:«اندوختۀ دانش-ذخیرۀ پارهگفتههای ممکنۀ موجود در زبان-تمام شدنی نیست»(لیوتار،ترجمۀ نوذری،1380).
کثرتگرایی لیوتار اغواکننده و جذاب است،اما ارضاکننده نیست تا وقتی که به این پرسش پاسخ ندهد:شوق به امر ناشناخته ما را به کجا میبرد؟آیا شوق عقل صرفا معطوف به شناخت است یا به همان اندازه سرشار از شوق داوری و انتخاب نیز هست.