خلاصه ماشینی:
"چشمگیرترین بخش این تغییرات در شهرسازی و معماری ایران اتفاق افتاد و ایدهآل لاهوتی معماری ایرانی رفته رفته مصداق زمینی خود را در شهر پاریس و دیگر شهرهای اروپایی پیدا کرد.
دوره دوم تغییرات در دوران پهلوی اول و اواخر مشروطه اتفاق افتاد؛دورهای که رسوخ و گسترش اندیشههای مدرن و انتقادی در ایران در حال وقوع بوده و وجود اندیشمندان و سیاستمداران متجددی همچون محمد علی فروغی،مشیر الدوله و پیرنیا،در این جریان بیتاثیر نبوده است.
از یکسو ظهور و رشد تفکرات ناسیونالیستی و ایرانیزه کردن تمامی امور توسط رضا شاه و از سوی دیگر علاقه وی به فرهنگ غرب،نسل دیگری از بناها نظیر«ساختمانهای دادگستری»،«بانک ملی»و«مدرسه انوشیروان»را در شهر تهران پدید آورد که برای اولین بار هم کارکرد خاصی را در ایران دنبال میکردند که تا قبل از آن وجود نداشت.
معماری سنتی به این دلیل که به نحو تنگاتنگی با ارزشها و سنتهای جامعه در ارتباط بود موجب انسجامبخشی و هویتبخشی بین افراد جامعه میشد ولی در دوره معاصر به دلیل اینکه این نوع معماری جدا از ارزشهای سنتی شکل گرفته،باعث کمرنگ شدن هویت جمعی و بیگانگی آنها با محیط اجتماعی میشود.
جامعه سنتی ایران که در آن افراد سعی در پنهان کردن درون خانه و حریم خانواده از گزند محیط بیرونی داشتند(تقسیم فضای خانه به بیرونی و اندرونی هم حکایت از این ماجرا دارد)، این نوع معماری نوین(آپارتمان)را پاسخگوی نیاز روحی خود نمیدیدند؛به گونهای که استفاده گسترده از پرده-آن هم از نوع ضخیم-بین ایرانیان رایج شد تا بتوانند تامین روانی و احساس آرامش روحی خود را حفظ کنند."