خلاصه ماشینی:
"در قسمت دوم(بخشهای 3 و4)،به چهار ایراد نوعی-که البته به نظر من بجا نیستند-خواهم پرداخت که ممکن است به نظریهء اجماع برپایهء مشترکات گرفته شود و پیامد این نظریه یعنی اینکه وحدت اجتماعی در یک دموکراسی نمیتواند بر یک دریافت مشترک حسی،ارزشی یا غایی از زندگی نوع بشر استوار شود،نتیجهء این پیامد این نیست که وحدت اجتماعی باید بناچار فقط براساس منافع فردی یا منافع جمعی استوار گردد یا اینکه پایان خوش یک مصالحهء سیاسی باشد.
این دو شیوهء عمل بسیار متفاوتند و تفاوت آنها همچنان زیاد باقی خواهند ماند حتی اگر نتوانیم کاملا مکاتب فراگیر را نادیده بگیریم،تمامی تلاش ممکن خود را خواهیم کرد که استقلال خویش را نسبت به جزئیات این مکاتب و به ویژه آن است که این حداقلی که باید از آن دفاع کرد چیست؟و اگر باید مورد دفاع قرار گیرد،کدام یک از شکلهای دفاع کمتر موضوع منازعه خواهند بود؟ دست آخر اینکه در کنار و همراه با تبیین سیاسی عدالت،تبیین موازی و مهم دیگری نیز وجود دارد که همانا"خرد عمومی آزاد"است.
5 ایراد سومی که میتوان به ایدهء تبیین سیاسی از عدالت که مبتنی باشد بر اجماعی برپایهء مشترکات گرفت از این قرار است:حتی اگر پذیرفته شود که اجماع برپایهء مشترکات چیزی است فراتر از یک"شیوهء همزیستی"،همواره میتوان گفت که هیچ تبیین واقعگرایانهای از سیاست نمیتواند از اینکه خود مکتب عام و فراگیری باشد پرهیز کند."