چکیده:
ارائه الگو مستلزم مبانی نظری است. از این روی، در این نوشتار ابتدا مبانی نظری الگو تبیین شده است؛ مبنای اول درباره ماهیت و چیستی انسان و ظرفیت های وجودی اوست. با تحلیل استعدادهای آدمی به دست آمد که انسان در بعد شناختی، گرایشی و کنشی ظرفیت های بسیار بالایی دارد؛ به گونه ای که هیچ حیوانی قابل مقایسه با او نیست. مبنای دیگر، تعیین کمال واقعی و نهایی انسان است. مولفه های الگوی انسان کامل که با روش تحلیل عقلی و استنباطی، در سه حوزه شناختی، عاطفی و رفتاری به دست می آیند، عبارت اند از: 1. بینش توحیدی به آغاز و فرجام هستی و زندگی دنیا؛ 2. گرایش توحیدی یعنی ایمان به خدا، معاد، انبیای الهی، کتاب های آسمانی، ملائکه و امور غیبی؛ 3. قدرت و توان او در حوزه رفتار و کنش؛ 4. فضایل نفسانی در رفتارهای فردی و اجتماعی؛ 5. اعتدال، یعنی هماهنگی بین بینش ها گرایش ها و رفتارهای اختیاری.
خلاصه ماشینی:
"مبانی نظری الگوی انسان کامل مدلسازی از انسان کامل، قبل از هر چیز مستلزم شناخت انسان است؛ یعنی اول باید مشخص شود ساحتهای وجودی انسان کدام است؟ چه صفات و انگیزهایی در وجود او نهفته است؟ چه کششها و غرایز و فطریاتی دارد؟ کدامیک از این ویژگیها ذاتی او، و کدامیک اکتسابی است؟ آیا اساسا انسان دارای طبیعت مشترک و سرشتی مخصوص به خود است؟ این پرسشها باعث گردیده است در طی قرون متمادی، اذهان بسیاری از متفکران به شناسایی ذات انسان معطوف شود و تعریفهای بسیار متنوعی از طبیعت انسان ارائه کنند؛ اما ابهامآمیز و پیچیده بودن حقیقت انسان از یکسو، و نبود یک روش شناخت متقن و معتبر از سوی دیگر، نه تنها موجب سردرگمی اندیشمندان گردیده، بلکه بازخوردهای گوناگونی را بهدنبال داشته است.
همینطور منظور از قرب، وابستگی انسان به خداوند نیست؛ بلکه مقصود قربی است که بر اثر اعمال صالح اختیاری و نشئت گرفته از ایمان و همراه با تقوی برای انسان حاصل میشود و انسان به مرحلهای نتیجه اینکه تعابیری مانند قرب، خلیفةالله، ولایت، نبوت و کون جامع، همه بیانگر یک حقیقتند و آن نقطة اوج کمال انسان است؛ با این تفاوت که مفهوم قرب در واقع بیانگر آن است که انسان در بعد علمی و عملی آنقدر رشد و تعالی پیدا میکند که از نظر وجودی به مرتبهای از اشتداد وجودی میرسد که مظهر اسما و صفات الهی میشود.
بنابراین، مقام قرب یک پیوستار عمودی است که بالاترین رتبة آن مظهر اسما و صفات الهی است و وجود چنین کسی که به این مرتبه رسیده است، آنقدر اشتداد پیدا میکند که جنبة خدانمایی دارد و شایسته خلیفةالهی، نبوت و ولایت میشود؛ اما همة کسانیکه به مقام خلیفةالهی رسیدهاند، در یک سطح نیستند؛ بلکه برخی نسبت به بعضی دیگر فضیلت دارند، حال آنکه هر کدام از آنها، انسان کامل زمان خود بودهاند."