چکیده:
در قالب منطق شناخت، علت کاوی پدیدههای جغرافیایی در عرصه رفاه اجتماعی روستایی و در نظر گرفتن رویکرد شناخت تبیینی از ضرورتهای ویژه پژوهشهای علمی در این زمینه است.مطالعات انجام شده در این حوزه غالبا در قالب شناخت عمومی و با به کارگیری شیوههای کلاسیک همراه با ابهام و یا تعمیمپذیری اجزای محدود و غیراساسی به کل سیستم توام است.در این راستا، توجه به رویکرد شناختی به معرفهای مختلف آسیبپذیری در روستاها به منظور اتخاذ یک استراتژی علمی و عملی برای کاهش تاثیر عوامل مذکور ضروری به نظر میرسد.بدین منظور در این مقاله با استفاده از روش تحلیل میزان(تعیین
عوامل تکرارپذیر و مورد اتفاق نظر)در زمینه شناخت معرفهای مبین رفاه اجتماعی از بسیاری از منابع مرتبط با موضوع بهره گرفته است.غالب بودن معیارهای انتقادی در پژوهش انجام شده و همچنین هدفمند بودن رویکرد اتخاذ شده از نکاتی بوده که در این مقاله مد نظر قرار گرفته است.در واقع سوال اصلی این است که آیا در قالب شناختشناسی پدیدههای غجغرافیایی و درونمایههای آنها در راستای تعریف و تعیین روششناسی کاربردی به منظور علمی کردن مطالعات مربوط به این حوزه همگام با تغییرات انجام شده
در عرصه تکنیکهای مطالعاتی و منطق شناخت نوین است یا نه؟یافتهها و نتایج نشان میدهد که در مورد تحلیل رفاه اجتماعی روستایی به شناسایی معرفهای مبین کمتر پرداخته شده، به طوری که اکثر تحقیقات معناکاوی بوده و کمتر رویکردهای عملی و منطقی را در این زمینه رعایت کردهاند و همچنین به تفصیر توصیفی این فرایند بدون در نظر گرفتن عوامل و زمینههای موثر پرداختهاند.
خلاصه ماشینی:
"در واقع سؤال اصلی این است که آیا در قالب شناختشناسی پدیدههای غجغرافیایی و درونمایههای آنها در راستای تعریف و تعیین روششناسی کاربردی به منظور علمی کردن مطالعات مربوط به این حوزه همگام با تغییرات انجام شده در عرصه تکنیکهای مطالعاتی و منطق شناخت نوین است یا نه؟یافتهها و نتایج نشان میدهد که در مورد تحلیل رفاه اجتماعی روستایی به شناسایی معرفهای مبین کمتر پرداخته شده، به طوری که اکثر تحقیقات معناکاوی بوده و کمتر رویکردهای عملی و منطقی را در این زمینه رعایت کردهاند و همچنین به تفصیر توصیفی این فرایند بدون در نظر گرفتن عوامل و زمینههای مؤثر پرداختهاند.
جدول 9 معرفهای مبین اقدامات اجرایی در خصوص ابعاد محیطی رفاه اجتماعی روستاییان 1با یان حال، در جهت رسیدن به یک استدلال منطقی، فارغ از نگرش پوزیتیویسمی در درک و شناخت معرفهای مؤثر در این مقاله سعی گردیده موارد زیر رعایت گردد:-تصدیق معرفها با واحدهای انعکاسی و سپس تجریدی؛ -تجرید قضایا و معیارها؛ -تحلیل و ترکیب عوامل مؤثر بر رفاه اجتماعی؛ -هماهنگسازی بین معرفها در تعیین روابط منطقی و متشکلسازی اجزا و همچنین با امور عینی و بیرونی؛ -توجه به تمامی عوامل مؤثر تا حد ممکن؛ -توافق با نظریات مدلل؛ -برخورداری از منطق درونی؛ -قابل بررسی بودن برای همگان؛ -ساده بودن.
در راستای نتیجه بنیادی که میتوان از تحلیل و به کارگیری رویکرد شناختی در ارائه معرفهای مبین به کار برد، رفاه اجتماعی روستایی را میتوان چنین تعریف کرد:رفاه اجتماعی روستایی فرایندی است دربرگیرنده مجموعه اقدامات، برنامهها و فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و محیطی و کالبدی(فیزیک)در راستای کاهش میزان آسیبپذیری روستاییان در روستاها، به طور که شدت و ضعف اقدامات و برنامههای اجرا شده بایدهمگام با میزان آسیبپذیری روستاها باشد، به نحوی که بتواند منجر به کاهش محرومیت اجتماعی و مکانی، انزوای جغرافیایی و اقتصدی و اجتماعی و افزایش پایداری در معیشت و زندگی روستاییان گردد."