چکیده:
سمبلها بخش مبهم و ناشناخته هستیاند که به همت مطالعات روانشناسی و مردمشناسی صدسالهی اخیر جهان رمزگشایی و شناخته میشوند.یکی از دلچسبترین بخشهای این نوع مطالعه، پژوهش دربارهی شکلگیری آغازین این نمادها و چندی و چهگونگی آن است.شعر و ادب فارسی پر از تمثیلها و نمادهای متعدد است.بهخصوص شعر عرفانی که همواره در صدد بیان عوالم روحانی و درونی بشر بوده است.شاعران و نویسندگان از رمزها و نمادهای گوناگونی برای نشان دادن این حقایق استفاده کردهاند. رمزگشایی هریک از این تمثیلها و نمادها نهتنها در روند مطالعات و پژوهش تأثیرگذار خواهد بود؛بلکه شناخت بنمایههای عرفان اسلامی-ایرانی را ممکن خواهد ساخت.
در مقالهی حاضر ابتدا به پیشینهی کاربرد مروارید و تقدس آن در آیینهای مختلف توجه شده و سپس با ذکر نمونههایی از شعر و منظومههای کهن جهان و همچنین ادب فارسی تلاش شده تا نشان داده شود چگونه این تمثیل که ناشی از بینشی گنوسی است درادب فارسی راه یافته و شاعران و ادیبان به انحای مختلف از آن سود بردهاند.سمبل مروارید و صدف در متون گنوسی-مانوی وجود داشته و پس از آن از طریق شاعرانی چون ناصر خسرو و سنایی که با این نوع عوالم آشنایی داشتهاند،به شعر فارسی و بعد از آن به شعر عرفانی راه یافته است.مروارید رمز دل و جان است که در صدف تن پنهان است.این گوهر گرانبها را باید با شناوری در دریاهای بیکران یافت و با تلاش بسیار حاصل کرد.به دست آوردن در و مروارید جان،رمز شناخت خود و ارتباط با من درون است.
خلاصه ماشینی:
"شود چگونه این تمثیل که ناشی از بینشی گنوسی است درادب فارسی راه یافته و شاعران و ادیبان به انحای
خراسانی هم در دیوان خود دربارهی ارزش سخن آورده است:من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی در لفظ دری را
روایت منظومه مروارید از این قرار است:«مرواریدی سفید و درخشان از دستش
میان نمادهای بنیادین و مکرر روح انسان در آیین مانوی سمبل مروارید را میتوان یادآور
«در متون گنوسی مروارید بیشتر شکل استعاری دارد و مربوط به روح انسان است.
در متون مانوی مروارید همان نور در بند در صدف جهان است.
در این تمثیل مروارید رمز روح یا نور محبوس در جهان مادی است.
نوشت اوست که محلی برای ثبت رؤیاهای عارفانه او شده است بارها واژهی مروارید را تکرار
(همان8/)جهان بحر ژرف است و آبش زمانه تو را کالبد چون صدف جانت گوهر
مروارید به عنوان جان تحقق یافته در اشعار شاعران ایرانی آمده است.
این مفهوم در اشعار شاعران دیگر هم به صورت پراکنده دیده میشود:ریزش ابر صبحگاهی دید طبع من چون صدف دهان بگشاد
تشکیل مروارید در دهان صدف اشاره میکند و مطابق روایت مانوی،وی نیز در این اشعار
مانوی به عمل غواصی تشبیه شده است که برای صید مروارید خود را به آغوش دریا
صائب نیز از جمله شعرایی است که تمثیل مروارید جان و صدف تن در دیوان او
(دیوان صائب،غزل 511)جان کامل را نباشد در تن خاکی قرار میشود زندان صدف بر قطره چون گوهر شود
(همان/غزل 602)مجوی در صدف تن ز جان پاک قرار که بیقرار بود گوهری که غلطان است"