خلاصه ماشینی:
"ارتش هزار نفری حر به سرعت به کاروان امام رسیدند2و درمیان آفتاب سوزان در برابر توقفگاه کاروان امام موضع گرفتند،هوای سوزانی بود و ارتش حر ذخیره آب خود را تمام کرده بود امام نتوانست تحمل کند که حتی دشمنانش از تشنگی در رنج باشند به یارانش دستور داد تا به لشکریان اموی و به اسبهای آنان آب دهند امام(ع)خود در دان آب به آنهائی که از شدت گرما و تشنگی وضع ناراحتکنندهای داشتند کمک نمود3 اتمام حجت با مردم کوفه حر همچنان در برابر حسین(ع)ایستاد تا هنگام نماز ظهر شد موذن امام(ع) اذان گفت و چون وقت گفتن اقامه و خواندن نماز شد امام(ع)لباس پوشید،و نعلین بر پا کرد و از برای نماز بیرون آمد و پیش از نماز ظهر امام بپاخاست و خطبهای ایراد کرد و در آن خطبه فرمود:"ای مردم کوفه من به نزد شما نیامدم تا آنگاه که نامههای شما به من رسید و فرستادگان شما پیش من آمدند که به نزد ما بیا زیرا ما امام و پیشوائی نداریم و امید است خدا به وسیله تو ما را براهنمائی و حقیقت فراهم آورد،"فان کنتم علی ذلک فقد جئتکم فاعطونی ما اطمئن الیه من عهودکم و مواثیقکم،و ان تفعلوا و کنتم لقدومی کارهین انصرف عنکم الی (1)-مفید،ارشاد ص 206 (2)-ابن صباغ مالکی الفصول المهمه ص 190-طبری تاریخ الامم و الملوک ج 3/ 228 (3)-مفید،ارشاد ص 602-ابن کثیر،البدایه و النهایه ج 8/172 دینوری الامامه و السیاسه ص 149 طبری،تاریخ الامم و الملوک ج 3/227 المکان الذی جئت منه الیکم4پس اگر بر سر همان گفتهها و سخن خود هستید من به نزد شما آمدهام و شما پیمان و عهدی به من بدهید و بیعت خود را با من تازه کنید که به سبب آن آسودهخاطر باشم،و اگر اینکار را نمیکنید و آمدن مرا خوش ندارید از آنجا که آمدهام به همانجا باز میگردم" همگی خاموش شدند و کسی از آنان سخن نگفت و از حر بن یزید روی موافقی ندید تا نماز جماعت برپا شد و هر دو اردو به امام اقتدا کردند،پس از پایان نماز امام به محل خود مراجعت فرمود و حر بن یزید هم به همانجائی که موضع گرفته بود برگشت و به خیمهای که برای او در آنجا برپا کرده بودند درآمد و گروهی از همراهانش به نزد او آمده و سربازان وی در همان بیابان توقف کردند و هریک افسار اسب خود را گرفت و در سایه آن نشست."