چکیده:
نگارنده در این نوشتار بر آن است که ضمن بررسی مفهوم حقیقت و مناسبت آن با هنر از دوران افلاطون تاکنون،رویکرد دریدا به هنر و نقد هنری را با تکیه به آرای اندیشمندانی چون کانت،هایدگر و نیچه،مورد وارسی و مداقه قرار دهد و در این چارچوب،نظریهء پاراگون در«نقد قوه حکم کانت»را در بررسی مناسبت میان گستردهء هنر و ساحت فرا هنری تحلیل و تبیین نماید.برای اثبات موضع بنیان فکنانهء دریدا نیز چند اثر هنری را تفسیر نموده و مناسبت میان گسترهء درون ذات و برون ذات را در حیطهء هنر بیان میکند.
خلاصه ماشینی:
"نگارنده در این نوشتار بر آن است که ضمن بررسی مفهوم
دریدا به هنر و نقد هنری را با تکیه به آرای اندیشمندانی چون
نیز چند اثر هنری را تفسیر نموده و مناسبت میان گسترهء درون ذات و برون ذات را در
دریدا در کتاب دبیرهشناسی خود به طرح این پرسش
در آن محل بوده است یا آنکه او این جمله را بعد از
نقاشی آن صحنه نوشته؟بدیهی است که او خود این
این تابلو مطرح میشود،این است که آیا پادشاه و
که حقیقت نقاشی منش تصویری آن است و بنابراین،
حقیقت نقاشی فصلی را به آن تخصیص داده است.
کانت قاب یا پارارگون عبارت است از:کلیه اموری که
اینجا به تحلیل پارارگون پرداخته و مدعی است که این
هنر امری اساسی است و از این جهت طرفداران این
حکم(سنجش داوری)عبارت است از قرار دادن هنر
او مدعی است که هنر خود متضمن ایجاد
کانت بر این اساس استوار شده است که زیبایی محض
این یکی از سر آزادی است اما دیگری مستلزم
زیرا این هنر گونهای محاکات خلاقیت الهی است و در
دریدا در اینجا مدعی است که کانت نظریهء ارزش
این حال تأکید دریدا بر این است که همین قاب و زمینه
حقیقتی است که در اثر هنری از پرده بیرون میافتد
این کفشها به خود وان گوگ تعلق دارد و هایدگر
بدیهی است که وقتی دریدا اعلام میکند که هیچ چیز
هنر نیز خود وسیلهای است که فریبخوردگان را سر
آنکه هنر به حاشیه رانده شده است.
دریدا این قول سزان را به کلیت حیطهء هنر"