چکیده:
مکتب حکمت خالده نه نحلهای مولود مدرنیسم است نه جنبشی از جنبشهای موسوم به پست مدرن.هر چند این مکتب در دوران معاصر بازخوانده میشود،اما حکمت خالده حکمتی سرمدی است که در همهء دورههای حیات بشر از سرچشمههای الهیاش بهره برده شده است.دنیای مدرن همواره با خودستایی،خود را معیار و محور هر امری میپندارد.به همین دلیل و به علت تنگنای معرفتشناختی و جهانشناختیاش سرمدی بودن و الهی بودن حکمت خالده را مدعایی گزاف بر میشمرد. دنیای مدرن اگر توجهی نیز به حکمت خالده میکندآاین توجه را به معیارها و مقیاسهای خود تقلیل داده است،و حکمت خالده را فلسفهای ایدئولوژیک بااصول موضوعهای پیچیده و غیر علمی یا متناقضنما1معرفی میکند.اگر مدرنیته زمانمندی را اساس وجودی خویش بر میشمرد،سنت همواره در سرمدیت الهی خویش بیتحویل و تبدیل باقی است.در این مقاله میکوشیم با بیان برخی نقدهای فرزانگان حکمت خالده بر هنر معاصر،مبانی این نقد را تبیین کنیم.
خلاصه ماشینی:
"مکتب حکمت خالده نه نحلهای مولود مدرنیسم است نه
دنیای مدرن اگر توجهی نیز به حکمت خالده میکندآاین توجه را به معیارها و مقیاسهای
در این مقاله میکوشیم با بیان برخی نقدهای فرزانگان حکمت خالده بر هنر
سنتی فروغی کمسو از معرفت حقیقی انسان است.
دنیای پست مدرن به کلی نفی شده است.
جای خدا بود؛و این دربارهء هنر و نیز تفکر صدق میکند.
سرآغاز تقید است که در این حالت دیگر یقینی وجود
تعارض دارد و مطابق این ضرب المثل فارسی است که
یک جزمیت است و آن این که هیچ چیزی نیستآمگر
آنچه مهم است،نتیجهء این حرکت است که طی آن هر
این جزمیت تازه است که فراموش میشود و«همه چیز
نفی مشروعیت از ارکان اساسی دنیای پست مدرن است.
«در مکتب اصالت نسبیت سعی بر این است که هرگونه اصل
مثل این است که با کمک زبان حقیقت زبان را نفی کرد و یا
این حکم اگر درست باشد خود را نقض
مکتب اصالت نسبیت به این علت نامعقول است که
اما وجود اشتباه و خطا فی نفسه دلیل این نیست که
«انسان آن است که در ذات خود هست و یا این که هیچ
انسان است ویژگی نیمه مطلق و یا ثابت و لایتغیر این موجود
شک کند،به این علت است که یقین وجود دارد و به همین
برخی آثار هنری مدرن ممکن است این فضایل را داشته
این استثنا صفت میمزهء هنر مدرن یا پست مدرن
صنعت مورد نظر و یا در نبوغ،زیرا این امر ممکن است هرچه
این دین است که باید در تزلزل نظریههای علمی بهایی"