خلاصه ماشینی:
اما اورست کیست؟ اورست،قهرمان سلحشور یونان و یکی از اصلیترین شخصیتهای نمایشنامهء تراژیک اورستیا،سهگانهء مشهور آشیل است که در این اثر،به عنوان سفیر از یونان به دربار پیروس فرستاده شده تا پسر هکتور را برای قربانی شدن با خود به یونان ببرد.
او که از وصال هرمیون ناامید شده بود،وقتی به کاخ میرسد و از دوست خود میشنود که پیروس عاشق آندروماک است و هرمیون و خشم یونانیان را نادیده میگیرد،دوباره امیدوار میشود و ناخواسته اجازه میدهد که هرمیون او را بازیچهء هوسها و هیجانات خود قرار دهد،تا سرانجام به سرنوشتی شوم دچار شود.
در سراسر اثر،هرجا که انسانها در برابر خواستههای خود احساس ضعف میکنند،جای احساسات عاشقانه و پرشور را خشمی لجامگسیخته و جنونآمیز میگیرد و این مسئله،خود بیشتر مبحث خواست قدرت را تأیید میکند؛زیرا که به صورت طبیعی،وقتی کسی عاشق کس دیگری میشود، برای او آرامش،امنیت و شادی را آرزو میکند و حتی اگر با جواب ردّ معشوق روبهرو شود،دلشکسته و اندوهگین میشود،اما خشمگین نه؛آن هم تا سرحدّ جنون و تا جایی که یا معشوق را بخواهد یا مرگ او را:اگر چیزی مال من نمیشود،پس نابود شود بهتر است،تا دست کس دیگری نیز به آن نرسد!چنین تصوّر شیءانگارانهای دربارهء معشوق،از سوی یک عاشق واقعی بعید است؛مگر اینکه با عشقش حساب و کتابی آمخته شده باشد.
اورست با اینکه میداند هرمیون او را نمیخواهد،تصمیم میگیرد او را به زور تصاحب کند و وقتی که پیلاد به او میگوید این کار فایده ندارد،زیرا هرمیون عاشق پیروس است و تا ابد حسرت از دست دادن او را خواهد خورد،اورست پاسخ میدهد:«میخواهم او را نیز در شکنجههای روحم شریک کنم.