چکیده:
یکی از برجستههای حکمی و فلسفی در تعلیقات فارابی و ابن سینا تعیلقی است با آغازهء«الوقوف علی حقائق الأشیاء لیس فی قدرة البشر».که در آن سخن از محدودیتهای معرفت بشری و پیامدهای آن در چارچوب نگاه انسان آن روزگار به جهان بیرون از خود میرود.در این مقاله به بررسی نگاه ویژه و روشنگرانهای میپردازیم که این دو فیلسوف بزرگ در کتاب تعلیقات به مسئلهء«حقیقت»و پیوند آن با معنای«حکمت»داشتهاند.استنباط نگارنده از آموزههای تعلیقات این است که چون هیچ انسانی نمیتواند«حقیقت»را با علم حصولی و بیابهام و اجمال بشناسد و هر انسانی شاید تنها با روزانهای از علم حضوری و در حد مختصات وجودی خود بدان راه یابد،باید تعریف تازهای از «حکمت»بهدست داد که برازندهء انسان باشد؛در غیر اینصورت آنچه در اندازهء انسان است«حکمت دوستی»است نه «حکمت».با این تفسیر،سعادت و کمال انسان را نیز دیگر نمیتوان در رسیدن به حقیقت دانست؛چه چنین رسیدنی نه معقول است و نه ممکن.
خلاصه ماشینی:
(IBیکی از برجستههای حکمی و فلسفی در تعلیقات فارابی و ابن سینا تعیلقی است با آغازهء«الوقوف علی حقائق
آموزههای تعلیقات این است که چون هیچ انسانی نمیتواند«حقیقت»را با علم حصولی و بیابهام و اجمال بشناسد و
با این تفسیر،سعادت و کمال انسان را نیز دیگر نمیتوان در رسیدن به حقیقت دانست؛چه چنین رسیدنی
تعلیقات ابن سینا دارای 1013 تعلیق و بسیار مفصلتر از تعلیقات فارابی است که 106
نظرگیر،تقریبا با برخی از تعلیقهای ابن سینا همخوان است.
چشمگیری،عینا یکی از همان تعلیقهای ابن سینا است.
در این موارد،افزودههایی را که در تعلیق ابن سینا دیده میشود میتوان توضیح یا تکملهای کوتاه بر تعلیق فارابی تلقی کرد.
درخور این نام نیست؛زیرا تنها او به ذات خود-که وحود حق است-معرفت کامل دارد و چنین
تفاوتی و تعلیقات ابن سینا نیز دیده میشود-میآوریم:
ابن سینا در تعلیق دیگری پس از آنکه«حکمت»را به«معرفت وجود واجب و یگانه سرآغاز
ابن سینا سرانجام با تأکید بر اینکه واجب الوجود همهچیز را از ذات خود که سبب همهچیز است
از سخن دیگری از ابن سینا تعلیقی دیگر نیز به روشنی برمیآید که شناسایی حقیقت اشیاء
1ابن سینا تأکید میکند که انسان به روش انی نیز
آموزهء اصلی این تعلیق آن است که در مقام تصور،آگاهی یافتن از حقیقت و ذات هیچ چیزی
حقیقت این است که بگوییم او«واجب الوجود»است؛و نشاید که این صفت(واجب الوجود)را
1ابن سینا در تعلیق کوتاه دیگری نیز با بیان اینکه انسان حقیقت هیچ چیزی
یکم،فارابی و ابن سینا هرچند در آموزهء معروف خود در تعلیقات شکار حقیقت را برای