خلاصه ماشینی:
"اینک مناسبت دارد در زمینهء درک حسن و قبح عقلی و سپس دربارهء بارزترین مصادیق آنکه حسن عدل و قبح ظلم است سخنی داشته باشیم: مقدمتا صاحب هدایة المسترشدین16بحث از اعتبار داشتن،یا نداشتن عقل را در مدرکات خود در ضمن سه مقدمه ببررسی گرفته است: یکی اینکه بدانیم با چشمپوشی از حکم شرع آیا در افعال و اعمال ما حسن و قبح،و مصلحت و مفسدهای هست؟بدین معنی که آیا کارهای ما دارای ارزش واقعی و ذاتی هستند که برخی خوب و برخی ذاتا بد باشند،یا شارع برای آنها ارزش و اعتبار قائل شده و آنها را خوب یا بد معرفی کرده و پیش از آن نه خوب بودهاند و نه بد.
قول به ملازمه بر این پایه قرار دارد که شارع،اعقل عقلاست،بلکه خود عقل است،یعنی عقل خارجی،چنانچه عقل،پیغمبر داخلی است،و این دو پیامآور هر دو حجت هستند و چگونه قابل تصور است که دو پیغمبر باهم مخالف باشند و سر ناسازگاری داشته باشند پس باید الزاما با یکدیگر همکاری کنند و حکم هر دو یکسان باشد و آنچه پیامبر باطنی و داخلی یعنی عقل میگوید همان را پیغمبر ظاهری و بیرونی بگوید،این طرز فکر و بیان به شعر شبیهتر است تا به استدلال و ازاینرو گروهی در برابر آنان قد علم کرده و گفتهاند:ملازمهای که مدعای شماست بر پایهء درستی تکیه ندارد زیرا بر فرض که وجود حسن و قبح افعال برای ما امر مسلم و غیرقابل انکاری باشد ولی این بدان معنی نیست که شارع بر مینای آن حکمی را قانونگذاری کرده باشد زیرا ملاکات عقلی از قبیل مقتضی برای جعل حکم شرعی هستند و علت تامه برای تحقق حکم نیستند که معلول یعنی حکم شرعی را قهرا بدنبال بیاورند."