خلاصه ماشینی:
"ابن اثیر مینویسد:محمد بن سلیمان که از تمام قدرت بغداد و پشتیبان سپاه آن برخوردار بود،نخست با همه سرداران و رجال سیاسی دستگاه طولونی مکاتبه کرد و آنان را از هرگونه گزندی که ممکن بود بعد از انقراض این طایفه برجان و مالشان وارد آید،ایمن ساخت3.
محمد بن سلیمان پس از گرفتن تمام رجال این دودمان و تمام سران سپاه و وزرا و امرای وابسته به آنان و مصادره و تصاحب اموال منقول و غیر منقول و تعیین والی برای مصر بطور موقت،راهی بغداد گردید و عدهء بسیاری از وزرا،امرا،کتاب،قضاة و کارگزاران و سپهسالاران سپاه طولونی را نیز به دنبال خود روان کرد که از آن جمله طغج و فرزندش محمد و یکی از برادرانش بودند.
و بعد از آن: با آنکه خلیفه المکتفی بالله خود نسبت به طغج و فرزند و برادرش خوشدل بود، در عوض وزیر او،عباس بن حسن که حل و عقد دستگاه خلافت را در دست داشت متوقع بود که طغج و فرزندانش به او اظهار سرسپردگی کنند و همچون غلامان در رکابش پیادهروند،از سوی دیگر طغج که سالها در بلاد مختلف فرمانروائی کرده بود و نقطه ضعفی هم نداشت،این خواری را برخود هموار نمیتوانست کرد.
به دنبال این حادثه،ابن حمدان به دیار ربیعه گریخت،عبید الله به شیراز رفت و به امیر آن ناحیت پیوست و پس از مدت کوتاهی به بغداد بازگشت و نزد خلیفه مقتدر تقرب یافت و عهدهدار مناصبی نیز شد که به سبب آنها بر برادر خود اخشید مباهات میکرد3."