چکیده:
ریختشناسی دیدگاهی جدید در زمینهی نقد و تحلیل آثار ادبی است که در قرون اخیر توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است.در این دیدگاه ساختمان یا قالب آثار بررسی میشود و تأثیرپذیری مضمون از قالب و ساختار از محتوا آشکار میشود.ما با این دیدگاه به بررسی حکایتهای کتاب «ترجمه فرج بعد از شدت»پرداختهایم تا به این وسیله ضمن مورد توجه قرار دادن یکی از آثار مهم کلاسیک فارسی،به متناسب بودن ساختمان این حکایتها با محتوای آنها اشاره کرده و به این وسیله به ارزش و ارج اینگونه آثار پی ببریم.با بررسی این حکایتها به این نتیجه رسیدیم که حکایتهای این کتاب دارای ساختاری مشابه و یکسانند که تحت تأثیر محتوای دینی-مذهبی و نگرش خاص اعتقادی نویسنده شکل گرفتهاند.
خلاصه ماشینی:
"در این تحقیق نیز الگوی ریختشناسی پراپ با اندکی تغییر که با فضای داستانهای فارسی تطبیق دارد،مورد توجه قرار گرفته است و با استفاده از عناصر مشخص شدهی پراپ حکایتهای کتاب فرج بعد از شدت ریختشناسی شده است.
البته ما از همهی این عناصر در ریختشناسی حکایتها کتاب فرج بعد از شدت استفاده نکردهایم؛چون ساختار اینگونه حکایتها با نگرش اعتقادی و مضمون دینی آنها، باعث میشود برخی از این عناصر را که مختص حکایتهای پریان است،مثل داغ گذاشتن، در ساختمان این حکایتها نمودی نداشته باشد.
این حکایتها صرفا برای رساندن پیام آورده شدهاند و هیچگونه اطناب و فضاپردازی داستانی و دیگر عناصر داستانی در آنها وجود ندارد و پیچ و خمهایی که داستان را به اوج و فرود میبرد در این حکایتها به چشم نمیخورد؛به علت تأثیر نگرش اعتقادی نویسنده در نهایت همهی مشکلات حل میشود و کمبودها التیام مییابد.
برای ریختشناسی داستانهای این کتاب نیازی نیست لزوما از همهی کارکردهای تعریف شدهی پراپ استفاده کنیم بلکه همان طور که محققان بعد از او هم به این نکته اشاره کردهاند و پراپ نیز در فصل آخر کتاب خود به این موضوع پرداخته است،ما میتوانیم تعداد این کارکردها را به تعداد کمتر از آنچه هست،تقلیل دهیم و تعدادی را شکلهای متفاوت از یک کارکرد و تعدادی را یک جفت به حساب میآوریم.
در اینجا برای نمونه سه حکایت از حکایتهای این کتاب را که از قسمتهای مختلف آن انتخاب شده است،ریختشناسی میکنیم و نمونهی جدول ترتیب یافته برای گزارههای ریختشناسی را میآوریم: حکایت 1 صفحه 961 قاضی مزنی حکایت کرد که زنی را دیدم در بادیه و سرما آمده بود و زراعت آن عورت را باطل گرانیده و سبب معاش و مایه انتعاش او از آن بود(بروز مشکل)و مردمان او را در آن مصیبت تعزیت میدادند و تصبر میفرمودند."