چکیده:
موضوع انقلابهای رنگی از اواسط دهة 1990 با تغییر در ساختار نظام بینالملل و فروپاشی ساختار دوقطبی مورد توجه قرار گرفت و دستور کار جدیدی را در روابط بینالمللی ایجاد کرد که ماهیت فرهنگی – اجتماعی داشت. چنین فرایندی بر اساس ابزارها و فرایندهای رسانهای – فرهنگی انجام گرفت. در شرایطی که فضای اجتماعی بحرانی میشود یا نشانههایی از توزیع مجدد قدرت در دستور کار قرار میگیرد، رسانههای بینالمللی مبادرت به انتشار ادبیات، مفاهیم و نمادهای تهییجی کرده، زمینههای تغییر در فضای سیاسی کشورهای هدف را فراهم میآورند. بنابر این، انتخابات را میتوان به عنوان یکی از اصلیترین نقاط عطف انقلابهای رنگی در محیط بینالملل دانست که در تمامی آنها رقابت نخبگان سیاسی برای چگونگی ادارة نظام سیاسی و توزیع قدرت وجود داشته است. بنابر این، انقلاب رنگی رابطة بین مداخلة بینالمللی قدرتهای بزرگ با تحولات سیاسی کشورهای دستخوش دگرگونی سیاسی محسوب میشود که مبتنی بر ابزارهای فرهنگی، رسانهای، تحرک اجتماعی و ترغیب گروههای سیاسی به کنش فراقانونی است. در این مقاله تلاش شده تا فرایندهای انقلاب رنگی در کشورهای مختلف مورد ارزیابی قرار گیرد.
خلاصه ماشینی:
"(متقی، 1387، ص 196-195) الف) سازماندهی افکار عمومی مطالب منتشر شده توسط این افراد نشان میدهد که جابهجایی در قدرت از طریق فرایندهایی انجام میپذیرد که مبتنی بر تأثیرگذاری بر جامعه، گروههای سیاسی، لایههای سازمانیافته و نیروهای مستعد برای کنشگری است.
لازم به توضیح است که راگر موچیلی نیز همانند رابرت کاپلان در زمرة نظریهپردازانی است که انجام چنین اقداماتی را از طریق سازمانهای غیر حکومتی امکانپذیر میداند؛ سازمانهایی که نقش پوششی ایفا کرده و از طرف دیگر، قادرند تا به عنوان نشانههای کنش در «خط مقدم سازمانی» 2 نقش مؤثری را برای تغییر در ساختار سیاسی کشورها ایفا کنند.
85) Operation White Stork Promoting Democracy فرایندهای انقلاب رنگی در دوران بعد از جنگ سرد با توجه به تمامی مؤلفهها و فرایندهای یاد شده در ارتباط با نقش قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا در عملیات پنهانی علیه کشورهای هدف، میتوان به این جمعبندی رسید که در عصر مدرن، سه تکنیک و الگوی رفتاری جایگزین کودتا قلمداد میشود.
در چنین شرایطی، گروههای اجتماعی بسیجشده، با اعتقاد به اینکه انتخابات در شرایط آزاد برگزار نشده و جلوههایی از تقلب در آن مشاهده شده، مبادرت به انجام اقداماتی میکنند که به موجب آن، تقاضای اجتماعی به مطالبة سیاسی تبدیل شده و در این فرایند، زمینه برای تغییر حکومت فراهم میشود.
شواهد نشان میدهد که در فرایند تغییر سیاسی، کشورها نیازمند به کارگیری الگوهایی برای انتقال و تغییر در ماهیت قدرت از قدرت سخت به «قدرت بازتولید هنجارها و نشانهها» هستند که این امر توسط سازمانها و شبکههای بینالمللی انجام میپذیرد؛ سازمانهایی که قادرند از طریق رسانهها و اقدامات امنیتی پنهان، بر فرایندهای سیاسی و راهبردی کشورها در چارچوب انقلاب رنگی تأثیرگذار باشند."