خلاصه ماشینی:
"اینکه یک فیلسوف یونانی توانست قواعد منطقی خاصی را معرفی کند و دانش منطق را پایهریزی نماید بدین معنا نیست که منطق وی مختص یونانیان است زیرا نبوغ وی در این بود که توانست از اندیشه رایج،مبانی عقلی را استخراج کرده و به صورت قواعد و قوانین معرفی نماید،قوانینی که اگر صرف نظر از زبان یا نژاد خاص به دنبال درست اندیشیدن هستیم باید آنها را رعایت کنیم.
22[ تا زمانی که منطق را هم زمان،هم جزء فلسفه میدانند و هم ابزار فلسفه،پس از دو منظر به آن مینگرند که تناقضی بین آن دو نیست:یک منظر منطق را مجموعه قواعد خاصی میداند که به صورت متغیرها به تعبیر منطق جدید ساخته شده است که در این صورت ابزار فلسفه است،منظر دیگر منطق را بیان گر حدهای معین و موضوعات خاصی میداند که در این صورت جزء فلسفه بشمار میآید بدین ترتیب،صورتگرایی نزد ارسطو با صورتگرایی امرورین تفاوت دارد زیرا دانشمندان متأخر آن معنای ارسطویی را از صورت گرایی گرفتهاند و منظورشان فقط بررسی صور اندیشه به نحوی است که کاملا مستقل از محتوا لحاظ گردد.
ازاینرو این سخن قابل تردید است که منطق صوری تماما فارغ از محتوا بوده و از هر نوع مادهای استقلال دارد،و بدتر اینکه معمولا این برداشت به خود ارسطو نسبت داده میشود در حالیکه«منطق ارسطویی به دنبال صورتهای تهی و خالی از مضمون نیست بلکه برعکس،این صورتها سرشار از محتواست زیرا ماهیت اشیاء را نشان میدهند» ]UMMITRIU,P152[ امروزه منطقدانان مسلمان در این مساله چه دیدگاهی دارند؟ اگرچه نگرش منطقدانان مسلمان نسبت به ابزار بودن یا علم بودن منطق مبهم است ولی در ما نحن فیه دیدگاه روشن و قاطعی دارند."