خلاصه ماشینی:
"این خصوصیت امام به گونهای بود که دردوران حیات مرحوم آیت الله بروجردی،درسلوک ایشان هیچ نشانهای از اینکه بخواهدوانمود کند که من دارم کاری میکنم،وجود نداشت.
پساز فوت ایشان قرار شد این شهریهها توسطمراجع دیگر پرداخت شود و مراجع بعدی وعلما جلسهای را تشکیل دادند که گمانم درمنزل آیت الله بروجردی بود.
با وجود اینکه همگان میدانستند کهاعضای«جامعه مدرسین»از شاگردانمبرز امام و اشاعهدهنده افکار ایشانهستند،رابطهتان را با مراجع دیگر،بهشکلی که حساسیت اطرافیان آنها را برنیانگیزد،چگونه تنظیم میکردید؟ احساس مسئولیت دینی،بر همین مبنا امامرا به مبارزه برانگیخت و جریان دستگیریو زندان و یک سال بعد هم تبعید ایشانبه ترکیه و سپس عراق پیش آمد.
اگر ما از فرمایش امام که مبارزه با(به تصویر صفحه مراجعه شود) اعضای جامعه،آن علاقۀ لازم را که باید بهآقای شریعتمداری میداشتند،نداشتند،ضمن اینکه هیچ کس حتی تصور همنمیکرد که آقای شریعتمداری در عرضآقای خمینی باشد.
فقط یادم هست درسال 1354 که تویسرکان بودم،در تابستانعدهای از جوانها آمده بودند و یکی ازآنها که جوان خوبی هم بود،درباره آقایدکتر شریعتی از من سئوال میکرد و من&%00419ADYG004G% هم خیلی درباره ایشان و آثارشان مطالعهنداشتم،یادم هست که به او گفتم مگرعقیده داشتن یا نداشتن به حرفهای آقایدکتر شریعتی جزو واجبات و مسائل اصلیماست که من بگویم کافر است یا نیست؟من تا زمانی که دکتر شریعتی از دنیا رفت،یادر تبعید بودم یا زندگی مخفی داشتم،چونآقایان را در سال 52 دستگیر کردند و من ازمرداد 52 تا 53 مخفی بودم.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) آیا به نظر شما نباید در مورد جامعهمدرسین دشمنی وجود داشتهباشد؟مثل این است که بگوئید چرانسبت به نظام حساسیت دارند،درمورد خودیها نمیدانم چه باید گفتوقتی«جامعه مدرسین»باج نمیدهدو روی مواضع خود میایستد،طبعاکسانی که میخواهند از جایگاه اوسوءاستفاده کنند،چون از این طرفپاسخ مناسب دریافت نمیکنند،شروع به بدگوئی میکنند."