خلاصه ماشینی:
"این تبیین نظری از تجدد،بهطور کلی دو نتیجه مهم را در پی دارد که هریک در برابر روایتهای متعارف از مدرنیته قد علم میکنند: اول خاص بودن،فوقالعاده بودن و ممتاز بودن پدیدههای مدرن نسبت به دیگر اعصار و دیگر تمدنها و فرهنگها آنها را زیر سؤال میبرد و بالطبع مطلوبیت ذاتی و خدشهناپذیری را که در پس این ممتاز بودن نهفته و ترویج میشود،نفی میکند.
اما«موضع»نقادی وگلین که اساس داوریهای او در باب تجدد را شکل میدهد و امکان داوری ما در باب نظریه او را هم فراهم میسازد، چیست؟ موضع نقادی وگلین،موضع یک مسیحی اصلاح شده است که البته در راستای متون کلاسیک اولا مسیحیت اصیل(و مشخصا برمبنای تفسیر«آگوستین قدیس»)و ثانیا حکم ما بعد سقراطی یونان(خصوصا افلاطون)گام برمیدارد.
برای توضیح این مطلب باید گفت که(این نظر نگارنده است) تجدد در برابر سنتها و مذاهب،بر دو اساس بنیادی استوار است:اولا سوبژکتیویته و اومانیسم و ثانیا سکولاریسم(اعماز سکولاریسم نظری و فلسفی که به ماتریالیسم و نهیلیسم و نیز پوزیتیویسم و پراگماتیسم میانجامد و چه سکولاریسم اجتماعی که شکلگیری نهادهای سیاسی، اجتماعی و قوانین جدید را موجب میشود).
این ثنویت در ربط با جهان،به شرکزدایی و تفکیک و تمایز ابدی میان دو افق متعالی و دانی وجود،منجر میشود و در ربط با انسان،حاکی از جایگاه برزخی است که انسان را به تفکر و معناسازی وادار میکند و نهایتا تاریخ را که پدیدهای منحصرا انسانی است،میسازد.
این مجمل گنجایش آن را ندارد که به ذکر نظرگاههای انتقادی سودمند وگلین به تفکرات و مکاتب فلسفی و اجتماعی مدرن که او همگی آنها را«ایدئولوژیک»و یکسویهنگر و موجب ویرانی تفکر و به محاق رفتن حقیقت و سرکوب بخش وسیعی از تجربه انسان در مواجهه با خویشتن و جهان میداند،بپردازد."