خلاصه ماشینی:
"به عنوان مثال،تا زمانی که متنهای بنیادین دموکراسی را از جان لاک تاتوکویل در اختیار نداشته باشیم،و با تفسیرهای این نظامهای فکری آشنا نباشیم،این واژه را<<مردمسالاری>>ترجمه میکنیم و تصور میکنیم که دموکراسی یعنی حکومت-و بیشتر از آن سالاری مردم،درحالیکه اگر همین ظاهر واژه دموکراسی (democracy) را به دقت نگاه بکنید،خواهید دید که با دو شیوه حکومتی دیگر که در فلسفه یونانی درباره آنها بحث میشد،یعنی سلطنت (monarchy) و الیگارشی (oligarchy) متفاوت است.
اشاره کردید که دیدگاههای هیدگری،کربن و سنتمداران اروپایی سه آبشخور فکری مهم محافظهکاری در ایران امروزه را هم در نظر دارید؟و دیگر آنکه آیا میتوان گفت که آرای این فیلسوفان و مکاتب فکری،فلسفه منسجمی از محافظهکاری در ایران پدید آورده است؟ سنتمداری پس از انقلاب یک جریان فکری جدید است و به نوعی واکنش به بحرانی است که از دههای پیش ایجاد شده است.
سنتگرایی نیز بیشتر مذهب مختار طبقات اجتماعی سنتی است که به ضرورت محافظهکار نیستند، اما سنتمداری جریانی در حوزه اندیشه است که پیش از انقلاب با جریانهای دست راستی و محافظهکار پیوند داشت،اما به نظر میرسد که صورت جدیدی به خود میگیرد و بعید نیست که با ژرفتر شدن بحران فکری-معنوی بتواند گروههایی از نخبگان را جذب کند.
جناب دکتر طباطبایی،در پایان این گفتوگو بفرمایید که آیا با همه این تفاصیل،میتوان از محافظهکاری ایرانی به عنوان گفتمانی منسجم سخن به میان آورد؟و چه آیندهای برای آن در تحولات آتی ایران تصور میکنید؟ به نظر من نه در حوزه فکری و نه در قلمرو عمل اجتماعی- سیاسی،البته به دو دلیل متفاوت،هنوز گفتار منسجم محافظهکاری در ایران تدوین نشده است."