خلاصه ماشینی:
"اکثر نوشتههای پل تیلیش (paul tillich) با«وضعیت معاصر»انسان غربی معنا مییابد؛ نوشتههایی که درباره مسائل سیاسی و اقتصادی بنیادین عصر خود بحث کرده است.
تیلیش با توجه به زندگی واقعی و ملموس مردم و بدگمانی به نظامهای انتزاعی فلسفی،از عصر خود با عنوان«عصر اضطراب»یاد میکند و با تفکر و تأمل و با ماجراجوییهای فکری،«الهیات فرهنگ»را تألیف میکند که از آن میتوان به «الهیات به مثابه امید سیاسی»یاد کرد.
تیلیش از زمانه خود با عنوان«عصر اضطراب»یاد میکند که برخلاف اروپای سده هیجدهم که بر آگاهی در عصر خویش تأکید میکردند،اروپاییان سده بیستم بر اضطرابی انگشت میگذاشتند که هستی،فرهنگ و سرنوشت آنها را به نظر خودشان احاطه کرده است.
پیشبینی سرآغازی بود برای پیشامد حوادث آتی؛سالها بعد تیلیش در شهر نیویورک زندگی میکند و با شگفتی خبری از آلمان میخواند که پیشبینی درست او را نشان میدهد که نه فقط گوسفندان در پلاتزپتسد امر در حال چریدن بودند بلکه پلاتزپتسد امر مرز بین شرق و غرب برلین نیز شد."