خلاصه ماشینی:
"در میان این صبحتها که یکی گفت امام را بردهاند قم،یکی میگفت مخفیشان کردهاند،ساعت یک بعد از نصف شب بود که از طرف آیت الله مدنی آمدند و گفتند:«فردا ملاقات با امام!»آنجا بود که به حکومت این کار آقای مدنی پی بردیم که چرا ما را آن شب با آن زحمت نگه داشت.
ی شب به ما گفتند که آقای مدنی آمده است همدان شب همگی رفتیم مسجد جامع متاسفانه بیشتر از 100 نفر نیامده بودند،درحالیکه قبلا خیلی آمدند.
آیت الله مدنی خیلی ناراحت شد و با مظلومیت عجیبی گفت:«کو این شهردار شما؟»کو این استاندار شما؟»آیت الله مدنی نماینده امام بود و آن شب که بعد از یک ماه برگشته بود،باید همه اینها حضور میداشتند.
رفتیم و آیت الله مدنی حرفهای ما را گوش داد،اما تحویلمان نگرفت، هرچند حق با ما بود که چرا اینطور مثل غریبهها با ما رفتار کرد؟یک مدتی خدمت ایشان نرفتم و بعد از مدتی که رفتم،حسابی تحویلمان گرفت."